
کتاب آداب زوال
معرفی کتاب آداب زوال
کتاب آداب زوال نوشتهی نظامالدین مقدسی اثری است که نشر سنجاق آن را منتشر کرده است. این کتاب با روایتی چندصدایی، به زندگی خانوادهای در روستایی دورافتاده میپردازد؛ جایی که اسبها، آب، میل به بقا و مرگ، و مناسبات انسانی در هم تنیدهاند. داستان از زاویهدید مادر، دختر و مرد جوان روایت میشود و هرکدام با زبان و نگاه خاص خود، تجربههای زیستن در محیطی خشک و پر از تشنگی را بازگو میکنند. آداب زوال با نثری تأملبرانگیز، دغدغههای وجودی، مناسبات قدرت، سنت و میل به تغییر را در بستری نمادین و شاعرانه بررسی میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آداب زوال
کتاب آداب زوال با روایتهایی درهمتنیده از سه شخصیت اصلی—مادر، دختر و مرد جوان—ساخته شده است. هر فصل از زبان یکی از این شخصیتها روایت میشود و بهتدریج لایههای مختلف زندگی در روستایی خشک و منزوی را آشکار میکند. محوریت داستان بر میل به بقا، تشنگی، اسبها و مناسبات میان انسانها و طبیعت استوار است. نظامالدین مقدسی در این کتاب، با بهرهگیری از عناصر نمادین مانند اسب، آب و قنات، به بررسی مفاهیمی چون اشتیاق، مرگ، عادت و حقیقت میپردازد. ساختار کتاب به گونهای است که هر روایت، زاویهی تازهای به موضوعات مشترک میافزاید و خواننده را به تأمل دربارهی ماهیت زندگی، رویا و واقعیت وامیدارد. آداب زوال با فضاسازی خاص و زبان تصویری، تجربهی زیستن در شرایط دشوار و مواجهه با سنتهای ریشهدار را به تصویر کشیده است.
خلاصه داستان آداب زوال
آداب زوال داستان خانوادهای است که در بلندیهای روستایی خشک و کمآب زندگی میکنند. مادر و دختر، که از مردم روستا فاصله گرفتهاند، با اسبها و چشمههای آب سر و کار دارند و هرکدام دغدغههایی متفاوت دربارهی بقا، میل به زندگی و مرگ دارند. مادر، که عمری طولانی دارد و از سوی مردم روستا با شایعات و نگاههای خاصی مواجه است، روایتگر نگرانیها و خاطراتش از همسر مرحوم و دخترش است. او اسبها را نماد امیال گوناگون میداند و مردم روستا را اسیر میلی یگانه: میل به مرگ آرام. دختر، با اشتیاقی متفاوت، به دنبال مرد جوانی است که گمان میکند تنها او میتواند اسبها را رام کند. او در جستوجوی معنایی تازه برای زندگی و تجربهی لذت و اشتیاق است و در عین حال با محدودیتهای سنتی و ترسهای مادرش روبهرو میشود. مرد جوان نیز با خاطرات کودکی، تجربهی تشنگی، و مواجهه با دختر و اسبها، به بازاندیشی دربارهی میل به مرگ و اشتیاق به زندگی میپردازد. روایتها بهتدریج به گذشته و ریشههای سنتها و باورهای روستا نقب میزنند و نشان میدهند چگونه عادت، تشنگی، و میل به بقا یا مرگ، سرنوشت شخصیتها را رقم میزند. در این میان، اسبها و آب قنات، پیوندی میان رویا و واقعیت، گذشته و حال برقرار میکنند و هر شخصیت تلاش میکند معنای خود را در این چرخهی زوال و اشتیاق بیابد.
چرا باید کتاب آداب زوال را بخوانیم؟
آداب زوال با روایت چندلایه و زبان تصویری، تجربهی زیستن در شرایط دشوار و مواجهه با سنتهای ریشهدار را به تصویر کشیده است. این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون میل به بقا، مرگ، عادت و اشتیاق، فرصتی برای تأمل دربارهی معنای زندگی و نقش رویاها و خاطرات در شکلگیری هویت فردی و جمعی فراهم میکند. روایتهای متفاوت شخصیتها، امکان همذاتپنداری با دغدغههای گوناگون را ایجاد کرده و خواننده را به بازاندیشی دربارهی مناسبات قدرت، سنت و تغییر دعوت میکند. همچنین، استفاده از عناصر نمادین و فضاسازی خاص، تجربهای متفاوت از خواندن داستانی معاصر را رقم میزند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای تأملبرانگیز، کسانی که دغدغهی هویت، سنت، مرگ و بقا دارند، و افرادی که به روایتهای چندصدایی و زبان نمادین علاقهمندند پیشنهاد میشود. همچنین به کسانی که به دنبال تجربهی متفاوتی از ادبیات معاصر و روایتهای فلسفی هستند، توصیه میشود.
بخشی از کتاب آداب زوال
«دخترم میگوید میتواند اسبها را رام کند. منظورش اسبهایی است که در بلندیهای روستا زندگی میکنند و ما قصد داریم رامشان کنیم. اما میل و اشتیاق ذاتیشان به آزادی و رهایی نمیگذارد به رامشدن تن بدهند. میگوید مردی را بین مردم روستا دیدهام. نمیگوید کِی و برای چه به روستا رفته. هیچ بهانهای برای رفتن به آنجا نداشته. دربارهٔ ظاهر مرد حرفی نمیزند. فقط میگوید وقتی از دور به اسب پریشانی که کنارم بود نگاه کرد، اسب آرام شد. میگوید بگذار آن مرد جوان را در روستا پیدا کنم، شاید فقط او بتواند کمکمان کند اسبها را رام کنیم. وقتی دربارهٔ آن مرد حرف میزند صدایش تغییر میکند؛ انگار دربارهٔ موجودی عجیب حرف میزند. نمیدانم دخترم دربارهٔ کدامیک از مردهای روستا حرف میزند، ولی تا جاییکه میدانم بعید است چنین کسی بین مردم روستا باشد. از همان کودکی مدام به دخترم گفتهام مردم روستا میل و اشتیاقی یگانه دارند. آنها فقط یک میل را میشناسند و از دیگر اشتیاقهای ذاتی انسان بیخبرند. آنها فقط میخواهند مرگی آرام و آسوده داشته باشند؛ دستکم خودشان اینطور میگویند. برای همین به او یاد دادهام که همیشه در بلندیها بماند و به مردم روستا اعتماد نکند. چه بسا میل یگانهٔ آنها چنان قوی باشد که امیال دیگرش را سرکوب کند. نگران دخترم هستم.»
حجم
۲۰۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۰۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
