
کتاب سایه های زیتون
معرفی کتاب سایه های زیتون
کتاب سایه های زیتون نوشته بیتا روشن دل، روایتی داستانی از زندگی دو دختر جوان در تهران و رشت است که با گذشتهای پر از زخم و خاطرات تلخ دستوپنجه نرم میکنند. این اثر با نگاهی اجتماعی و خانوادگی به موضوعاتی چون مهاجرت، خاطرات کودکی، فقدان، عدالتخواهی و پیوندهای عاطفی میان نسلها میپردازد. داستان در زمان معاصر و با زبانی صمیمیانه دغدغههای شخصیتهایی را روایت میکند که هرکدام بهنوعی با گذشته و آیندهی خود درگیر هستند. نشر سنجاق این کتاب را بهصورت الکترونیکی منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سایه های زیتون
کتاب سایههای زیتون اثری داستانی به قلم بیتا روشندل است که در فضایی میان تهران و شمال ایران روایت میشود. محوریت داستان بر زندگی گلنار و روشنک، دو دختر جوان است که هرکدام با گذشتهای متفاوت اما زخمی مشترک روبهرو هستند. گلنار دختری است که خاطرات تلخ کودکی و ازدستدادن پدرش در باغ زیتون، او را بهسمت انزوا و مصرف داروهای آرامبخش کشانده است. او در کنار روشنک، همخانه و دوست بازیگرش تلاش میکند با گذشتهی خود روبهرو شود. داستان با رفتوبرگشت میان خاطرات کودکی و زمان حال، لایههای پنهان روابط خانوادگی و رازهای سربهمهر و زخمهای اجتماعی را آشکار میکند. داستان با ورود به ماجرای فروش غیرقانونی جنگلهای شمال و تلاش شخصیتها برای افشای حقیقت، جنبهای معمایی و اجتماعی به خود میگیرد. نویسنده با استفاده از زاویهی دید شخصیتهای مختلف، تصویری چندوجهی از رنج و امید و مقاومت ارائه داده است.
خلاصه داستان سایه های زیتون
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان با گلنار آغاز میشود؛ دختری که پس از سالها دوری از رشت، در تهران زندگی میکند و با خاطرات تلخ گذشته و مصرف داروهای آرامبخش روزگار میگذراند. همخانهاش روشنک، بازیگری است که با امید و آرزوهایش به تهران آمده و میکوشد به گلنار کمک کند با گذشتهاش روبهرو شود. نقطهی عطف داستان زمانی است که روشنک بهطور اتفاقی نامهای از گلنار مییابد و از راز عمیق مرگ پدر گلنار در باغ زیتون پرده برمیدارد. این اتفاق باعث میشود گلنار تصمیم بگیرد به رشت بازگردد و با حقیقت روبهرو شود. در بازگشت به رشت، گلنار با حکیمآقا، باغبان قدیم و ارم، پسر جوانی که برای تحقیق به باغ آمده، مواجه میشود. خاطرات تلخ شب قتل پدرش و رازهای مربوط به فروش غیرقانونی جنگلها دوباره زنده میشود. روشنک به گلنار میپیوندد و با کمک هم، مدارکی دربارهی فساد و فروش جنگلها پیدا میکنند. در نهایت با همکاری پلیس و اهالی روستا، عاملان فساد به دام میافتند و گلنار پس از سالها آرامش و امید را در کنار یاد عزیزانش بازمییابد. داستان با کاشت نهال زیتون بر مزار پدر و بیبی و امید به آیندهای روشنتر به پایان میرسد.
چرا باید کتاب سایه های زیتون را بخوانیم؟
کتاب سایههای زیتون با روایتی چندلایه به موضوعاتی چون فقدان، خاطرات خانوادگی، عدالتخواهی و پیوندهای عاطفی میان نسلها میپردازد. این کتاب نهتنها داستانی معمایی و پرکشش ارائه میدهد، بلکه تصویری از دغدغههای اجتماعی و زیستمحیطی معاصر ایران را نیز به تصویر کشیده است. شخصیتپردازی و فضاسازی این داستان، خواننده را به دل ماجراهای شمال ایران و زندگی شهری میبرد. مواجهه با گذشته، تلاش برای حقیقت و امید به تغییر، ازجمله پیامهایی است که در بطن داستان جریان دارد. این اثر برای کسانی که به داستانهایی زمینههای اجتماعی علاقه دارند، تجربهای خواندنی فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای خانوادگی، دوستداران روایتهای معاصر ایرانی، کسانی که دغدغهی عدالت اجتماعی و محیطزیست دارند و افرادی که با موضوعات فقدان و مواجهه با گذشته درگیر هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب سایه های زیتون
«دیشب از شوق امروز نخوابیدم. فکر کنم روشنک هم همین حس را داشت، چون ضربهٔ اصلی را او و تیم کارگردانی باید به خائنان میزدند. محل دقیقشان در جنگل را به کمک ارم فهمیدیم. (از ارم خوشم آمد؛ معلوم است چیزی بیشتر از یک مهندس کشاورزی است!) او با پهپادش که برای فیلمبرداری آورده بود، از بالا خانهکلبهای را در وسط جنگل شناسایی کرد که به احتمال زیاد محل رفتوآمدشان بود.
روشنک، سرحالتر از همیشه بیدار شد. (تقریباً هیچوقت او را اینقدر مصمم ندیده بودم.)
به کارگردان فیلم زنگ زد:
ـ سلام آقای براتی! همین امروز قبل از ساعت ۵، تمام تیم را بیاور... نپرس! چیزی برایت پیدا کردم که با آن سیمرغ هم میگیری!
حکیمآقا هم قول داد دو سه تا از تلههای شکاریاش را بردارد و صبح زود نزدیک کلبه پنهان کند. من هم قرار شد به محض آماده شدن نقشه، پلیس را خبر کنم تا پروندهٔ این آقایان را ببندند.
قرار شد قبل از ساعت ۵، حدود چهار و نیم، دور کلبه با تیم حاضر شویم تا بفهمند این جنگلها آنقدرها هم بیصاحب نیست که هر کسی بخواهد سند فروششان را امضا کند...»
حجم
۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۲۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
