
کتاب باغ نارنجی
معرفی کتاب باغ نارنجی
کتاب الکترونیکی «باغ نارنجی» نوشتهٔ پری نرگسی اثری داستانی است که نشر گلهای سفید آن را منتشر کرده است. این کتاب با روایتی از زندگی و جنگ، به تجربههای انسانی، عاطفی و اجتماعی شخصیتهایش میپردازد و در بستری از خاطرات و روایتهای فردی، دغدغههای عمیقتری را دربارهٔ عشق، خانواده، فقر، جنگ و هویت مطرح میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب باغ نارنجی
«باغ نارنجی» رمانی است که در قالب داستانی اولشخص و با محوریت شخصیت «کاظم» روایت میشود. این کتاب در فضایی میان گذشته و حال، خاطرات و تجربههای شخصیت اصلی را از دوران کودکی تا حضورش در جبهههای جنگ به تصویر میکشد. روایت کتاب با نگاهی انسانی و جزئینگر، به فرازونشیبهای زندگی، عشقهای نافرجام، روابط خانوادگی، فقر، تغییرات اجتماعی و تأثیرات جنگ بر روح و روان افراد میپردازد. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای پیوسته و گفتوگوهای صمیمانه میان شخصیتهاست و در کنار روایتهای عاشقانه، به مسائل اخلاقی، مسئولیتپذیری و معنای زندگی نیز توجه دارد. «پری نرگسی» در این اثر تلاش کرده است با ترکیب خاطرات شخصی و فضای اجتماعی، تصویری ملموس از تأثیر جنگ و تحولات اجتماعی بر زندگی افراد ارائه دهد. «باغ نارنجی» با تمرکز بر روابط انسانی و دغدغههای روزمره، داستانی چندلایه را پیش میبرد که در آن گذشته و حال، امید و ناامیدی، عشق و فقدان در هم تنیدهاند.
خلاصه داستان باغ نارنجی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «باغ نارنجی» با روایت زندگی «کاظم» آغاز میشود؛ مردی که اکنون در جبهه میجنگد و دختری پنجساله به نام «ایرانا» دارد. او در دل شبهای جبهه، خاطرات زندگیاش را مرور میکند: از کودکی سخت و فقر، از دست دادن پدر، تلاش برای تأمین خانواده و تجربههای تلخ و شیرین عشق. روایت با بازگشت به گذشته، آشنایی کاظم با «گلی» و شکلگیری رابطهای عاشقانه را به تصویر میکشد؛ رابطهای که با مخالفت مادر کاظم و بیماریهای ناگهانی، به جدایی و اندوه میانجامد. در کنار این روایت عاشقانه، کاظم با واقعیتهای تلخ جنگ، مرگ دوستان و اسارت دستوپنجه نرم میکند. او در جبهه با رزمندههایی از طبقات مختلف آشنا میشود و دوستی عمیقی با «یداله» پیدا میکند. روایت کتاب میان خاطرات گذشته و وقایع حال در رفتوآمد است؛ از عشق نافرجام و فقدان مادر تا مسئولیتپذیری در برابر دخترش و تلاش برای زندهماندن در میدان نبرد. در نهایت، کاظم با اسارت و مرگ دوستانش روبهرو میشود و معنای زندگی، عشق، رنج و امید را در دل تاریکی و ناامیدی جستوجو میکند. داستان با تأملاتی دربارهٔ هویت، مسئولیت، گذر زمان و ارزشهای انسانی پیش میرود و تصویری از انسانهایی ارائه میدهد که در دل بحرانها، همچنان به امید و عشق دل بستهاند.
چرا باید کتاب باغ نارنجی را بخوانیم؟
«باغ نارنجی» با روایتی صادقانه و بیپیرایه، تجربههای انسانی را در بستر جنگ و زندگی روزمره به تصویر میکشد. این کتاب نهتنها به فرازونشیبهای عاطفی و خانوادگی میپردازد، بلکه با پرداختن به موضوعاتی چون فقر، مسئولیتپذیری، فقدان، و معنای زندگی، مخاطب را به تأمل دربارهٔ ارزشهای انسانی و نقش فرد در جامعه دعوت میکند. روایت چندلایه و شخصیتپردازی ملموس، امکان همذاتپنداری با دغدغهها و احساسات شخصیتها را فراهم میکند. همچنین، کتاب با طرح پرسشهایی دربارهٔ هویت، عشق، مرگ و امید، فرصتی برای بازاندیشی در تجربههای شخصی و جمعی فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی، عاشقانه و داستانهایی با محوریت جنگ و تأثیرات آن بر زندگی افراد مناسب است. همچنین، کسانی که دغدغههایی دربارهٔ خانواده، مسئولیتپذیری، فقدان و معنای زندگی دارند، میتوانند با روایتهای این اثر ارتباط برقرار کنند. «باغ نارنجی» برای مخاطبانی که به دنبال داستانهایی با لایههای عاطفی و اجتماعی هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب باغ نارنجی
«سی و هفت ساله هستم و نه ماه است توی جبهه میجنگم. من یک دختر پنج ساله به اسم ابرانا دارم که موهای بلند و طلایی رنگی دارد و خیلی شبیه عروسکاش است که او هم مثل ایرانا چشمان سبزی دارد. ایرانا یک ستاره دارد که به قول خودش ستارهاش فیلسوف است و همیشه کنار ماه ظاهر میشود. ایرانا هم هر وقت میخواهد به دیدن ستارهاش برود و یا با او حرف بزند کنار ماه با او قرار ملاقات میگذارد. تمام هستی من در ایرانا خلاصه میشود و اصلا نمیدانم من که دیوانهوار عاشق یک موجود زمینی، دخترم ایرانا هستم چرا همه من را حاجی صدا میکنند؟ به نظرم کسی که راضی میشود همه حاجی صدایش کنند باید انسان پختهای باشد و آن قدر روحش با عرفان پیوند بخورد که طاقت جدایی از فرزندش را داشته باشد. مانند ابراهیم که حاضر شد اسماعیل را به خاطر خداوند قربانی کند. ولی من اعتراف میکنم بدون ایرانا میمیرم. بله من یک انسان ضعیف هستم که به خاطر دخترش ایرانا زنده است و به خاطر ایرانا میجنگد تا خدایی نکرده کار به جایی نرسد دشمن قادر باشد سر ایرانا بلایی بیاورد. احساس میکنم بعد از خواندن آن همه نماز شب، دعاهای گوناگون هنوز بیرحم و خودخواه هستم شاید همان عراقی که من قلب او را سوراخ میکنم دختری مثل ایرانا دارد اما منطق به من اجازه نمیدهد او را نکشم اگر او زنده بماند ایرانای من را یک روز خواهد کشت.»
حجم
۷۴۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۷۴۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه