
کتاب بر مزار سرهنگ
معرفی کتاب بر مزار سرهنگ
کتاب بر مزار سرهنگ نوشتهی علی اکبر نورعلی مجموعهای از داستانهای کوتاه است که انتشارات آکادمی علوم آن را منتشر کرده است. این کتاب با رویکردی واقعگرایانه و نگاهی به زندگی روزمره، روایتهایی از آدمهای معمولی و لحظات خاص زندگیشان را در قالب داستانهایی مستقل اما همسو با دغدغههای انسانی و اجتماعی ارائه میدهد. نویسنده با بهرهگیری از زبان ساده و توصیفهای ملموس، شخصیتهایی را به تصویر کشیده که هرکدام با چالشها، امیدها و شکستهای خود دستوپنجه نرم میکنند. بر مزار سرهنگ با تکیهبر جزئیات زندگی و روابط انسانی، تلاش کرده است تصویری چندلایه از جامعه و آدمهایش ارائه کند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بر مزار سرهنگ
بر مزار سرهنگ مجموعهای از داستانهای کوتاه به قلم علی اکبر نورعلی است که هرکدام بهتنهایی دنیایی مستقل دارند اما در مجموع، تصویری از زندگی معاصر و دغدغههای انسان امروز را ترسیم میکنند. این کتاب با محوریت روایتهای کوتاه، به سراغ شخصیتهایی میرود که اغلب در حاشیه جامعه یا در بزنگاههای مهم زندگی قرار گرفتهاند. ساختار کتاب بر پایهی زاویه دید بیرونی و روایت دانای کل استوار است و نویسنده با پرهیز از قضاوت، صرفاً به نمایش موقعیتها و احساسات آدمها میپردازد. درونمایهی داستانها حول محورهایی چون تنهایی، گذر زمان، خاطره، فداکاری، عشق، شکست و امید میچرخد. شخصیتها اغلب خاکستریاند و نه قهرمان مطلقاند و نه ضدقهرمان، بلکه انسانهایی با ضعفها و قوتهای معمولیاند که در بستر واقعیتهای اجتماعی و تاریخی ایران معاصر زندگی میکنند. نویسنده در مقدمه اشاره کرده است که این داستانها حاصل سالها یادداشتبرداری و تجربهاند و هرکدام بخشی از تصویر درونی و بیرونی او را بازتاب میدهند. بر مزار سرهنگ با بهرهگیری از زبان توصیفی و توجه به جزئیات، تلاش کرده است تا لحظات گذرا و تأثیرگذار زندگی را ثبت کند و به خواننده امکان دهد تا در آینهی این روایتها، خود و جامعهاش را بازشناسد.
خلاصه داستان بر مزار سرهنگ
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! بر مزار سرهنگ با داستانی دربارهی سرهنگی بازنشسته آغاز میشود که پس از پایان خدمت نظامی، زندگیاش دستخوش تغییرات میشود؛ همسرش او را ترک میکند و پسرش برای تحصیل به خارج از کشور میرود. سرهنگ که حالا تنها مانده، تصمیم میگیرد با سرمایه شخصیاش در روستایی دورافتاده مدرسهای بسازد و سالها بدون دریافت حقوق، به آموزش کودکان محروم میپردازد. پس از مرگش، تازه اهالی روستا و شهر متوجه میشوند که چه کسی زیر آن سنگ قبر بینام آرمیده است. داستانهای دیگر مجموعه نیز هرکدام به گوشهای از زندگی شخصیتهایی میپردازند که با چالشهای فردی و اجتماعی روبهرو هستند: آسیابانی که دل بزرگش را با گنجشکهای باغ تقسیم میکند؛ جوانی که بهخاطر دفاع از حق، تبعید میشود و سالها دور از خانه زندگی میکند؛ نوجوانی که در جنگ اسیر میشود و پس از آزادی، با غمی عمیق به زندگی بازمیگردد؛ معلمی که با وجود ظاهر خشک و جدی، تمام حقوقش را صرف کمک به دانشآموزان نیازمند میکند؛ و روایتهایی از عشقهای نافرجام، فداکاریهای بیادعا و خاطراتی که با گذر زمان رنگ میبازند اما فراموش نمیشوند. هر داستان با تمرکز بر یک شخصیت محوری، تلاش کرده است تا بخشی از واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی را به تصویر بکشد و نشان دهد که چگونه آدمهای معمولی میتوانند منشأ تغییر و امید باشند، حتی اگر خودشان از دیدهها پنهان بمانند.
چرا باید کتاب بر مزار سرهنگ را بخوانیم؟
بر مزار سرهنگ با روایت داستانهایی کوتاه و متنوع، فرصتی برای تماشای زندگی از زاویهای تازه فراهم کرده است. این کتاب با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره و شخصیتهایی که هرکدام بخشی از جامعهاند، امکان همذاتپنداری و تأمل دربارهی ارزشهایی چون فداکاری، گذشت، عشق و امید را ایجاد میکند. نویسنده با پرهیز از قضاوت و شعار، صرفاً موقعیتها را به تصویر کشیده و اجازه داده است خواننده خود به کشف معناها و احساسات برسد. تنوع موضوعی داستانها و پرداختن به لایههای مختلف زندگی، باعث شده است که هر مخاطبی بتواند بخشی از تجربه یا دغدغهی خود را در این روایتها بیابد. این کتاب برای کسانی که به داستانهای کوتاه با درونمایههای انسانی و اجتماعی علاقه دارند، تجربهای متفاوت و تأملبرانگیز خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستان کوتاه، کسانی که دغدغههای اجتماعی و انسانی دارند، دوستداران روایتهای واقعگرایانه و کسانی که به دنبال بازتاب زندگی روزمره و تجربههای ملموس در ادبیات هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب بر مزار سرهنگ
«گاهی مینشینم یادداشتهای قدیمیام را میخوانم. یادداشتهایی که لابهلایشان همه چیز هست. داستان کوتاه، دلنوشته، شطح، حتی نشانههایی از یکجور تقلای نافرجام و ناموفق برای سرودن. بهصورت پراکنده. قدیمیترهایش را؛ آنهایی را که توانستهام از اینور و آنور جمعآوریشان کنم نه که داشتهام و بهصورت متمرکزتر همه این تازه نوشته شدهها را. نمیدانم بعدها قرار است با اینها چه کنم اما خب! اینها را نمیشود دور انداخت. اینها خوب یا بد، بچههای من هستند. من اینها را به دنیا آوردهام. این طفل معصومها که گناهی ندارند. نبودند اصلاً مشتی کلمات پراکنده بودند لابهلای خرت و پرتهای انباری ذهن. که من از این گوشه و آن گوشه خیال و باور و احساسم جمعشان کردهام و به آنها جان و حیات دادهام. حالا چگونه میتوانم همینجوری به امان خدا رهایشان کنم و بسپارمشان به دست سرنوشت و تقدیر آن هم توی این هوای پاییزی و ابری. توی این خانه ساکت و تاریک که این روزها از هر گوشهاش شری شره میکند و توی این شهر شلوغ و پر از غریبه و مه که این همه "غار و قندیلهای آهک و تنهایی" دارد. کاش میشد بخشی از آنها را بسپارم به دوستان دور دوران دانشجوییام یا دستکم بسپارمشان به باد. به مرتع و "به فصلهایی که میآیند بعد از این" شاید هم تنها به عنوان بخشی از میراث نداشتهام بماند برای پسرم. همه اینها را با "نیمی از سنگها، صخرهها، کوهستانها و درههایش، پیالههای شیر" که اینها و همه آنچه در اینهاست روشنترین تصویری است که از خود واقعیام نقاشی کردهام. صریحترین، سرراستترین و درونیترین و عمیقترین تصویری که علی اکبر نورعلی توانسته از خودش، از علی اکبر نورعلی، ارائه کند.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۹ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۹ صفحه