
کتاب من و افسانه های پدرم
معرفی کتاب من و افسانه های پدرم
کتاب الکترونیکی «من و افسانههای پدرم» نوشتهٔ محمدعلی میری اثری داستانی است که نشر نظری آن را منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای از روایتها و افسانههاییست که نویسنده با الهام از قصههای پدرش و خاطرات خانوادگی، آنها را به رشتهٔ تحریر درآورده است. فضای کتاب در بستر داستانهای کهن ایرانی شکل میگیرد و با نگاهی به سنت قصهگویی، به بازآفرینی افسانهها و ماجراهای پررمزوراز میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب من و افسانه های پدرم
«من و افسانههای پدرم» اثری داستانی و روایی است که در قالب مجموعهای از افسانهها و قصههای بلند و کوتاه، مخاطب را به دنیای خیال و واقعیت میبرد. این کتاب با الهام از سنت قصهگویی شفاهی و خاطرات خانوادگی، به بازآفرینی داستانهایی میپردازد که ریشه در فرهنگ و باورهای مردمان ایران دارند. محمدعلی میری، نویسندهٔ کتاب، با نگاهی نوستالژیک و در عین حال جستوجوگر، روایتهایی را نقل میکند که از زبان پدرش شنیده و اکنون آنها را به یادگار گذاشته است. ساختار کتاب بهگونهای است که هر داستان، ماجرایی مستقل اما مرتبط با دغدغههای انسانی، اخلاقی و اجتماعی دارد. فضای روستا، سفرهای پرخطر، شخصیتهای جستوجوگر و رازهای نهفته در دل افسانهها، عناصر اصلی این مجموعه را شکل دادهاند. کتاب با زبانی داستانی و توصیفی، خواننده را به دل ماجراهایی میبرد که گاه رنگ واقعیت دارند و گاه در مرز خیال و اسطوره حرکت میکنند.
خلاصه داستان من و افسانه های پدرم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «من و افسانههای پدرم» با روایت زندگی جوانی آغاز میشود که پس از مرگ پدرش، میراثدار افسانهها و قصههایی میشود که از کودکی شنیده است. او در روستایی سرسبز و پرنشاط زندگی میکند و پدرش را بهعنوان مردی بخشنده و سرشناس میشناسند. پس از مرگ پدر، جوان تصمیم میگیرد راه او را ادامه دهد و با بخشندگی و کمک به نیازمندان، نام نیک خانواده را زنده نگه دارد. اما کنجکاوی دربارهٔ شهری افسانهای به نام «شهر دخترک گونهطلا» او را به سفری پرماجرا میکشاند. در این سفر، با خطرهایی چون راهزنان، گرسنگی و تنهایی روبهرو میشود و در مسیرش با آدمهایی مواجه میشود که هرکدام داستان و رازی دارند. جوان برای رسیدن به راز شهر افسانهای، باید سه مأموریت دشوار را انجام دهد: کشف راز مرد کوری که هر روز خود را از گلدستهٔ مسجد پرت میکند، فهمیدن دلیل رفتار عجیب نجاری که زینهایش را پس از فروش میشکند و رمز زن تنهایی که روزها شادی میکند و شبها عزادار است. هرکدام از این مأموریتها، او را با حقیقتهایی تلخ و انسانی دربارهٔ حسادت، طمع، عشق، وفاداری و پشیمانی روبهرو میکند. روایت کتاب، در دل افسانهها و قصههای پدرانه، به جستوجوی معنا و پاسخ به پرسشهای بنیادین زندگی میپردازد و در هر گره داستانی، لایهای از تجربه و اندیشه را پیش روی خواننده میگذارد.
چرا باید کتاب من و افسانه های پدرم را بخوانیم؟
این کتاب با روایت افسانههایی که ریشه در فرهنگ و سنت ایرانی دارند، فرصتی برای آشنایی با قصههای کهن و ارزشهای انسانی فراهم میکند. «من و افسانههای پدرم» نهتنها داستانی دربارهٔ سفر و جستوجوست، بلکه به دغدغههایی چون بخشش، پشیمانی، وفاداری و معنای زندگی میپردازد. خواندن این اثر، مخاطب را با دنیایی از شخصیتهای پررمزوراز و موقعیتهای اخلاقی روبهرو میکند که هرکدام حامل پیامی برای امروز هستند. روایتهای کتاب، پلی میان گذشته و حال میسازند و خواننده را به تأمل دربارهٔ انتخابها و پیامدهای آنها دعوت میکنند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای ایرانی، افسانهها و روایتهای سنتی مناسب است. همچنین کسانی که به دنبال داستانهایی با مضامین اخلاقی، خانوادگی و انسانی هستند، از خواندن این اثر لذت خواهند برد. «من و افسانههای پدرم» میتواند برای نوجوانان و بزرگسالانی که به قصههای پرماجرا و آموزنده علاقه دارند، جذاب باشد.
بخشی از کتاب من و افسانه های پدرم
«سالهای خیلی دور در گوشهای از این سرزمین پهناور پشت آن کوههای سربهفلک کشیده و در کنار جنگلی سرسبز، روستایی بود پر از شادابی و نشاط؛ رودهایش پرخروش، زمینهایش حاصلخیز و مردمش همه شاد و درختان سروش سر به آسمان فلک کشیده بود که هر کدام عمری صد ساله داشتند و گلهای خودرو و علفهای هرز بزرگش که زیبایی خاصی به آن روستا بخشیده بود. یاد کنیم. در یک صبح زیبای بهاری با صدای خروسهای روستا جوانی از خواب بیدار میشد. جوان قصه ما وقتی که هنوز طفلی کوچک بود، قبل از این که دست چپ و راستش را بشناسد مادرش بر اثر بیماری سختی که خیلی از اهالی روستا هم با آن دستوپنجه نرم میکردند، از دست داده بود و با پدرش تک و تنها زندگی میکرد. و بعد از آن تا همین یک سال قبل با پدرش زندگی میکرد. پدری مهربان که برای پسرش هم پدر و هم مادر بود و برای تربیت او از هیچ کاری دریغ نکرده بود. حالا که از دنیا رفته از خود یادگاری به جا گذاشته که پا جای پای پدر و نام نیک او را در دل مردم روستا زنده نگه داشت. آیا غیر از این است که آرزوی هر پدری این است که پسرش ادامهدهنده راهش باشد؟»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه