
کتاب چتر خیس
معرفی کتاب چتر خیس
کتاب الکترونیکی «چتر خیس» نوشتهٔ «مریم سلطانی» اثری داستانی است که نشر کتاب آترینا آن را منتشر کرده است. این رمان با محوریت زندگی دختر جوانی به نام مها، به روایت فرازونشیبهای خانوادگی، روابط پیچیده و احساسات متناقض او میپردازد. داستان در بستری معاصر و شهری شکل میگیرد و دغدغههای نسل جوان، چالشهای هویت و پیوندهای خانوادگی را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب چتر خیس
«چتر خیس» اثری در قالب رمان اجتماعی و خانوادگی است که با نگاهی به زندگی روزمرهٔ جوانان و خانوادههای شهری، به روایت داستانی پر از احساسات و کشمکشهای درونی میپردازد. نویسنده، «مریم سلطانی»، در این کتاب، فضای دانشگاه، خانه و روابط دوستانه و خانوادگی را بهگونهای ملموس و نزدیک به واقعیت ترسیم کرده است. روایت داستان از زاویهٔ دید شخصیت اصلی، مها، دنبال میشود و خواننده را با دغدغهها، نگرانیها و امیدهای او همراه میکند. ساختار کتاب مبتنی بر روایت خطی و توصیف جزئیات زندگی شخصیتهاست و با دیالوگهای زنده و صحنههای روزمره، فضای داستان را باورپذیر و نزدیک به تجربهٔ مخاطب میسازد. «چتر خیس» بهویژه به موضوعات هویت، استقلال، وابستگیهای خانوادگی و چالشهای عاطفی جوانان میپردازد و در خلال داستان، تصویری از روابط پیچیدهٔ میان اعضای خانواده و دوستان ارائه میدهد.
خلاصه داستان چتر خیس
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «چتر خیس» با مها، دختر جوانی آغاز میشود که درگیر دغدغههای روزمرهٔ دانشجویی و روابط خانوادگی است. مها با مادرش زندگی میکند و رابطهای صمیمی اما گاه پرتنش با او دارد. ورود سام، برادر ناتنی مها، به خانه پس از سالها دوری، نقطهٔ عطفی در داستان است و باعث بروز کشمکشهای عاطفی و خانوادگی میشود. مها که از کودکی با غیبت سام و خواهر ناتنیاش سارا روبهرو بوده، حالا باید با حضور دوبارهٔ سام و تصمیم والدینش برای سفر، کنار بیاید. در این میان، مها با دوستانش شیما، عسل و شیده، لحظات تلخ و شیرین زیادی را تجربه میکند. دغدغههای تحصیلی، مشکلات مالی خانوادهٔ عسل، و روابط عاطفی میان دوستان، فضای داستان را شکل میدهد. مها با مخالفت نسبت به تصمیم مادرش برای سپردن او به مراقبت سام در غیاب والدین، دچار بحران هویت و استقلال میشود. او تلاش میکند میان خواستههای خودش و انتظارات خانواده تعادل برقرار کند، اما احساسات متناقض و گذشتهٔ پرتنش خانواده، این مسیر را برایش دشوار میسازد. در طول داستان، مها با چالشهای عاطفی، دلتنگی برای والدین، و تلاش برای پذیرش شرایط جدید روبهرو است. روابط میان شخصیتها، بهویژه مها و سام، با سوءتفاهمها و خاطرات گذشته گره خورده و هرکدام بهنوعی در تلاش برای یافتن جایگاه خود در خانواده و زندگی هستند. روایت کتاب، با تمرکز بر احساسات و واکنشهای مها، خواننده را درگیر فرازونشیبهای روحی و تصمیمات او میکند، بیآنکه پایان داستان را افشا کند.
چرا باید کتاب چتر خیس را بخوانیم؟
«چتر خیس» با پرداختن به روابط خانوادگی و دغدغههای نسل جوان، تصویری ملموس از چالشهای هویتی و عاطفی ارائه میدهد. این کتاب با روایت جزئیات زندگی روزمره و دیالوگهای طبیعی، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را برای خواننده فراهم میکند. مواجههٔ مها با بحران استقلال، وابستگیهای خانوادگی و تلاش برای یافتن جایگاه خود، موضوعاتی هستند که بسیاری از مخاطبان جوان و حتی بزرگسال میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. همچنین، روایت صمیمانه و فضای معاصر داستان، فرصتی برای تأمل دربارهٔ روابط خانوادگی و نقش آنها در شکلگیری شخصیت و آیندهٔ افراد به دست میدهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و خانوادگی، بهویژه کسانی که دغدغههایی مانند هویت، استقلال، روابط میاننسلی و چالشهای عاطفی دارند، مناسب است. دانشجویان، جوانان و افرادی که با مسائل خانوادگی یا تغییرات بزرگ در زندگی روبهرو هستند، میتوانند از خواندن این اثر بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب چتر خیس
«اولین لقمه را توی دهانم گذاشتم که گوشی تلفنم روی میز، تک زنگ خورد. با عجله از پشت میز بلند شدم. در جواب نگاه پرسوال مامان گفتم: - بچهها اومدن دنبالم باید برم. با این حرف، با برداشتن کیف و کلاسورم روی میز، از آشپزخانه بیرون آمدم. در جواب مامان که میگفت: - پس صبحانهات چی؟ گفتم: - دیرم شده مامان، سرراه یه چیزی میگیرم میخورم. در حال پوشیدن کفشهایم، صدای دوبارهٔ گوشی از داخل جیبم بلند شد. توجهی نکردم. میدانستم تا برسم پایین، این شیمای عجول، ده بار دیگرهم صدای به قول خودش این ماسماسک را در میآورد. قد راست کردم که مامان با ساندویچ نسبتا بزرگی جلویم ظاهر شد: - بیا مامان تو راه بخور ضعف نکنی. به جای تشکر بوسهای از گونهٔ خوشگل و خوش تراشش گرفتم: - میدونی چه قدر دوست دارم؟ خندید و به پشتم زد: - بیا برو بچه زبون نریز؛ همین طوریشم عزیزی. با این حرف اشارهای به گوشیام کرد: - خودشو کشت! با خنده شانهای بالا انداختم: - مهم نیست مگه نمیشناسیش زیادی شلوغ میکنه! در را برایم باز کرد: - مواظب خودت باش. با خنده دستی تکان دادم و پلهها را به دو پایین دویدم.»
حجم
۳۰۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۵۴ صفحه
حجم
۳۰۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۵۴ صفحه