
کتاب هزارتوی سرنوشت
معرفی کتاب هزارتوی سرنوشت
کتاب الکترونیکی «هزارتوی سرنوشت» نوشتهٔ فاطمه نجفی اثری داستانی است که نشر نسل روشن آن را منتشر کرده است. این کتاب با نگاهی به زندگی یک خانواده ایرانی در دهههای اخیر، به روایت فرازونشیبهای عاطفی، اجتماعی و خانوادگی میپردازد. داستان حول محور شخصیتهایی شکل میگیرد که با چالشهای هویت، تعلق و روابط خانوادگی دستوپنجه نرم میکنند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب هزارتوی سرنوشت
«هزارتوی سرنوشت» اثری در قالب رمان خانوادگی است که فاطمه نجفی آن را نوشته است. این کتاب در فضایی معاصر و با روایتی از زندگی روزمرهٔ یک خانواده متوسط ایرانی، به موضوعاتی چون فرزندخواندگی، هویت، پیوندهای عاطفی و تأثیرات جنگ بر سرنوشت افراد میپردازد. روایت کتاب از زبان مادر خانواده، «راضیه»، بیان میشود و خواننده را با احساسات، دغدغهها و تصمیمات او همراه میکند. ساختار کتاب خطی است و با جزئیات فراوان، اتفاقات و احساسات شخصیتها را به تصویر میکشد. در این داستان، گذشته و حال بهگونهای در هم تنیدهاند که هر تصمیم و رویداد، تأثیر عمیقی بر آیندهٔ شخصیتها میگذارد. فضای کتاب، صمیمی و خانوادگی است و دغدغههای زنان، مادران و نوجوانان را در بستر جامعه ایرانی بازتاب میدهد. «هزارتوی سرنوشت» با تمرکز بر روابط انسانی و چالشهای اخلاقی، تصویری ملموس از پیچیدگیهای زندگی خانوادگی ارائه میدهد.
خلاصه داستان هزارتوی سرنوشت
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «هزارتوی سرنوشت» با روایت زندگی «راضیه» آغاز میشود؛ زنی که همراه همسرش «محسن» و فرزندشان «رضا» روزگار میگذراند. ورود ناگهانی یک نوزاد دختر به زندگی این خانواده، همهچیز را دگرگون میکند. مادر واقعی کودک، که در اثر جنگ ویران شده و بیسرپناه مانده، دخترش را به امید آیندهای بهتر به راضیه میسپارد. راضیه با وجود تردیدها و نگرانیهایش، تصمیم میگیرد سرپرستی کودک را بپذیرد و او را «رضوانه» مینامد. با گذشت سالها، رضوانه و رضا مانند خواهر و برادر بزرگ میشوند، اما تفاوتهای ظاهری و رازهای پنهان گذشته، سایهای بر روابط خانوادگی میاندازد. با نزدیکشدن به نوجوانی، احساسات پیچیدهای میان رضا و رضوانه شکل میگیرد و مسئلهٔ محرمیت و هویت واقعی رضوانه به دغدغهای جدی بدل میشود. در این میان، حضور یک همسایهٔ جدید که گذشتهای مشترک با خانواده دارد، گرههای تازهای به داستان میافزاید. در طول روایت، کشمکشهای عاطفی، فشارهای اجتماعی و پرسشهای هویتی، شخصیتها را به چالش میکشد. مادر خانواده، میان عشق مادری و حقیقت، بار سنگینی را به دوش میکشد و در نهایت، افشای رازها و مواجهه با واقعیت، مسیر زندگی همه را تغییر میدهد. داستان با تمرکز بر انتخابها، بخشش و پذیرش، به پیچیدگیهای روابط انسانی و معنای واقعی خانواده میپردازد.
چرا باید کتاب هزارتوی سرنوشت را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به موضوعات حساسی مانند فرزندخواندگی، هویت، تأثیرات جنگ و روابط خانوادگی، فرصتی برای تأمل در ارزشهای انسانی و معنای واقعی خانواده فراهم میکند. روایت داستان از زاویه دید یک مادر، امکان همدلی با احساسات و دغدغههای او را به خواننده میدهد. «هزارتوی سرنوشت» با طرح پرسشهایی دربارهٔ تعلق، عشق، بخشش و انتخاب، مخاطب را به بازنگری در باورها و روابط خود دعوت میکند. همچنین، فضای داستانی آن، تصویری از زندگی معاصر ایرانی و چالشهای زنان و نوجوانان را به نمایش میگذارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای خانوادگی و اجتماعی، کسانی که دغدغهٔ هویت، روابط والدین و فرزندان یا تأثیرات جنگ را دارند، مناسب است. همچنین نوجوانان و والدینی که با مسائل فرزندخواندگی یا چالشهای عاطفی در خانواده روبهرو هستند، میتوانند از این اثر بهره ببرند.
بخشی از کتاب هزارتوی سرنوشت
«اونطو رکه یادم هست یه روزگرم تابستون بود اما چون صبح زود و تقریبا بعد نمازمیرفتیم من خیلی گرمم نبود. اینکه داشتم با پدرومادرم میرفتم حس خوبی بود اما آر(مش اصلی رو محسن بهم میداد که کنارم نشسته بود خیلی طبیعی و بدون هیچ نگرانی. چهرهاش بهم آرامش میداد چون توکلش به خدا بود ومن هم بهش ایمان داشتم. بالاخره ساعت حدود ۱۰ بود که کاکل زری بدنیا اومد. محسن میگفت شبیه به من ؛ ولی من حس میکردم معصومیت و نو چهرهاش و ازمحسن گرفته برای همین بیشترازقبل قوت قلب گرفنه بودم با خودم میگفتم تو زندگیم غیراز همسرم یه نفردیگه هم هست که بخواد آر|مش بهم هدیه کنه اما من شکم خیلی بزرگی داشتم و دکترم حدس میزد که باید دوقلو باشه ولی نبود. یه جیزی من رانگران کرده بود و اون چشمای هميشه مطمئن محسن بود که چپزی توش پنهون بود و من رو میترسوند. بعد اززایمان حال خوبی نداشتم و مدام تب میکردم و بیحال بودم تا اينکه چند روزی در بیمارستان بستری شدم . ازپچ پچ بین ملاقات کنندهها مخصوصاً فامیلهای محسن حدس زدم که بارداری بعدی نخواهم داشت و بیش آازپیش رضا برام مهم شده بود. ماهها گذشت و رضا بزرگ و بزرگترشد تایه روز که یه اتفاق عجیب برامون افتاد.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۶ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۶ صفحه