
کتاب پاستیل های بنفش
معرفی کتاب پاستیل های بنفش
کتاب الکترونیکی «پاستیلهای بنفش» نوشتهٔ «کاترین اپلگیت» و با ترجمهٔ «مریم پورمهدیان» توسط نشر عصر جوان منتشر شده است. این اثر در دستهٔ داستانهای نوجوانان قرار میگیرد و روایتگر ماجراهای پسری نوجوان و خانوادهاش در مواجهه با مشکلات اقتصادی و عاطفی است. داستان با زبانی ساده و صمیمی، دغدغههای نوجوانی، دوستیهای خیالی و واقعیتهای تلخ زندگی را در هم میآمیزد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پاستیل های بنفش
«پاستیلهای بنفش» از «کاترین اپلگیت» داستانی نوجوانانه است که در قالب رمان روایت میشود. این کتاب با محوریت پسری به نام «جکسون» و خانوادهاش، به مسائل مهمی چون فقر، بیخانمانی، بیماری والدین و تأثیر این شرایط بر کودکان میپردازد. نویسنده با خلق شخصیتهایی باورپذیر و ملموس، دنیای نوجوانی را با تمام پیچیدگیها و رویاهایش به تصویر کشیده است. حضور یک دوست خیالی به نام «کرنشاو» که گربهای بزرگ و عجیب است، به داستان رنگی فانتزی و در عین حال واقعگرایانه میبخشد. ساختار کتاب خطی و روایی است و با نگاهی از زاویه دید اول شخص، خواننده را به دنیای درونی جکسون نزدیک میکند. این اثر با ترکیب واقعیت و خیال، بهگونهای مسائل اجتماعی و خانوادگی را بازتاب میدهد که نوجوانان بتوانند با آن همذاتپنداری کنند و در عین حال، امید و تابآوری را در دل شرایط دشوار جستوجو نمایند.
خلاصه کتاب پاستیل های بنفش
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «پاستیلهای بنفش» با روایت زندگی «جکسون»، پسری نوجوان که عاشق حقایق علمی و حیوانات است، آغاز میشود. جکسون در خانوادهای زندگی میکند که با مشکلات مالی جدی دستوپنجه نرم میکنند؛ پدرش به بیماری اماس مبتلاست و مادرش چند شغل پارهوقت دارد. شرایط اقتصادی خانواده بهگونهای پیش میرود که آنها مجبور میشوند بسیاری از وسایل خود را بفروشند و حتی احتمال بیخانمانشدنشان وجود دارد. در این میان، جکسون با بازگشت دوست خیالی دوران کودکیاش، گربهای به نام «کرنشاو»، روبهرو میشود. کرنشاو در لحظاتی که جکسون بیش از همیشه احساس تنهایی و اضطراب میکند، ظاهر میشود و به او کمک میکند تا با واقعیتهای تلخ زندگی روبهرو شود. جکسون که همیشه به دنبال توضیحات منطقی برای اتفاقات اطرافش است، حالا باید حضور کرنشاو را بپذیرد و بفهمد که گاهی خیال و رویا میتواند پناهگاهی برای تحمل سختیها باشد. در طول داستان، جکسون با خواهر کوچکش «رابین»، سگ خانواده و والدینش، تلاش میکند تا معنای خانواده، دوستی و حقیقت را درک کند. او درمییابد که گاهی باید با واقعیت روبهرو شد و احساسات خود را بیان کرد، حتی اگر این کار دشوار باشد. داستان با لحظاتی از طنز، خیال و واقعیت، تصویری از رشد و بلوغ یک نوجوان در شرایط دشوار را ارائه میدهد، بیآنکه پایان ماجرا را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب پاستیل های بنفش را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به موضوعاتی چون فقر، بیخانمانی، بیماری و روابط خانوادگی، تصویری صادقانه از چالشهای زندگی نوجوانان ارائه میدهد. حضور یک دوست خیالی در کنار شخصیت اصلی، به داستان لایهای فانتزی و در عین حال عمیق میبخشد که میتواند برای نوجوانان و حتی بزرگسالان، الهامبخش باشد. «پاستیلهای بنفش» نهتنها به دغدغههای نوجوانان میپردازد، بلکه اهمیت گفتوگو دربارهٔ احساسات و پذیرش واقعیت را نیز برجسته میکند. این اثر فرصتی برای همدلی با کودکانی است که در شرایط دشوار رشد میکنند و نشان میدهد چگونه امید و تخیل میتواند به آنها قدرت ادامهدادن بدهد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانانی که با دغدغههای خانوادگی، اضطراب، یا احساس تنهایی روبهرو هستند، مناسب است. همچنین والدین، مربیان و مشاوران میتوانند با مطالعهٔ آن، درک بهتری از دنیای نوجوانان و چالشهایشان به دست آورند. علاقهمندان به داستانهای واقعگرایانه با رگههایی از خیال نیز از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب پاستیل های بنفش
«من متوجه چندین نکته عجیب و غریب در مورد گربه موجسوار شدم. نکته شماره دو: تیشرت پوشیده بود. میگفت: گربهها حکومت میکنند. سگها آبریزش میکنند. نکته شماره سه: او یک چتر بسته در دست داشت انگار نگران خیس شدن بود. که وقتی به آن فکر میکنید، به نوعی هدف موجسواری نیست. نکته شماره چهار: به نظر میرسید هیچ کس دیگری در ساحل او را ندیده است. او موج خوبی گرفته بود و سواریش نرم بود. اما وقتی گربه به ساحل نزدیک شد، اشتباه کرد که چترش را باز کرد. وزش باد او را به آسمان برد. او چند ثانیه یک مرغ دریایی را از دست داد. به نظر میرسید حتی مرغ دریایی هم متوجه او نشد. گربه مثل بادکنکی پشمالو روی من شناور بود. مستقیم به بالا نگاه کردم. مستقیم به پایین نگاه کرد. دست تکان داد. کت او سیاه و سفید بود. به سبک پنگوئن به نظر میرسید که با لباس پوشیدنی مودار به جایی شیک میرود. او همچنین به طرز وحشتناکی آشنا به نظر میرسید. زمزمه کردم: کرنشاو.»
حجم
۹۴۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۹۴۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه