
کتاب کتابخانه نیمه شب
معرفی کتاب کتابخانه نیمه شب
کتاب کتابخانه نیمه شب با نام اصلی The midnight library نوشته مت هیگ و ترجمه محمد صادق علیزاده توسط نشر عصر جوان منتشر شده است. این رمان معاصر، داستان زنی به نام نورا سید را روایت میکند که در بزنگاهی میان زندگی و مرگ، به کتابخانهای اسرارآمیز قدم میگذارد. در این کتابخانه، هر کتاب فرصتی برای تجربهی زندگیای دیگر است؛ زندگیهایی که نورا میتوانست با انتخابهای متفاوت داشته باشد. کتاب کتابخانهی نیمهشب با نگاهی فلسفی و روانشناسانه، به موضوعاتی چون افسردگی، پشیمانی و معنای زندگی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کتابخانه نیمه شب
کتاب کتابخانهی نیمهشب، اثری داستانی در قالب رمان است که در فضای معاصر و با روایتی واقعگرایانه، به زندگی پر از حسرت و انتخابهای از دسترفتهی شخصیت اصلی خود میپردازد. مت هیگ، نویسندهی این کتاب، با الهام از دغدغههای فلسفی و روانشناختی، جهانی را خلق کرده که در آن مرز میان واقعیت و خیال محو میشود. داستان حول محور نورا سید شکل گرفته است؛ زنی که پس از تجربهی شکستها و ناامیدیهای متعدد، خود را در کتابخانهای میان مرگ و زندگی مییابد. ساختار کتاب بر پایهی سفرهای ذهنی و تجربهی زندگیهای موازی استوار است؛ هر کتاب در این کتابخانه، دریچهای به زندگیای دیگر و انتخابی متفاوت است. روایت کتاب با زبانی ساده و صمیمی، به بررسی تأثیر تصمیمات کوچک و بزرگ بر سرنوشت انسان میپردازد و مخاطب را به تأمل دربارهی معنای زندگی، پشیمانی و امکان تغییر دعوت میکند. این رمان نهتنها داستانی شخصی و درونی را روایت میکند، بلکه به مسائل جهانیتر مانند افسردگی، امید و جستوجوی خوشبختی نیز میپردازد.
خلاصه داستان کتابخانه نیمه شب
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان کتابخانهی نیمهشب با زندگی نورا سید آغاز میشود؛ زنی که احساس میکند در زندگی شکست خورده و دیگر امیدی برای ادامه ندارد. پس از مجموعهای از اتفاقات تلخ، ازدستدادن شغل، مرگ گربهاش و دوری از عزیزان، نورا تصمیم به پایان دادن زندگی خود میگیرد، اما بهجای مرگ، خود را در کتابخانهای عجیب مییابد؛ جایی میان مرگ و زندگی که کتابدار آن، چهرهای آشنا از گذشتهی نورا است. هر کتاب در این کتابخانه، نمایندهی یکی از زندگیهایی است که نورا میتوانست با انتخابهای متفاوت تجربه کند.
او با باز کردن هر کتاب، وارد زندگیای دیگر میشود؛ زندگی بهعنوان شناگر حرفهای، موزیسین موفق، همسر، مادر یا حتی مهاجر در کشوری دیگر. هربار که نورا زندگی جدیدی را تجربه میکند، با واقعیتهای تازه و چالشهای متفاوت روبهرو میشود و درمییابد که هیچکدام از این زندگیها بینقص نیستند. نورا در این سفرها، با پشیمانیها و آرزوهایش روبهرو میشود و بهتدریج درمییابد که ارزش زندگی در پذیرش خود و انتخابهایش نهفته است. کتاب با طرح این پرسش پیش میرود که آیا میتوان با تغییر گذشته، به خوشبختی رسید یا باید معنای زندگی را در همین لحظه جستوجو کرد.
چرا باید کتاب کتابخانه نیمه شب را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی خلاقانه و ساختاری متفاوت، به دغدغههایی میپردازد که بسیاری از افراد در زندگی روزمره با آنها مواجه هستند؛ از حسرت انتخابهای گذشته تا جستوجوی معنای زندگی. کتاب کتابخانهی نیمهشب فرصتی فراهم میکند تا خواننده با مفهوم جهانهای موازی و تأثیر تصمیمات کوچک و بزرگ بر سرنوشت خود آشنا شود. این رمان با پرداختن به موضوعاتی مانند افسردگی، امید و امکان تغییر، مخاطب را به تأمل دربارهی ارزش زندگی و پذیرش خود دعوت میکند. تجربهی سفر در زندگیهای مختلف از زاویهدید یک شخصیت، باعث میشود خواننده با ابعاد گوناگون وجودی انسان و پیچیدگیهای انتخابهایش روبهرو شود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، داستانهای فلسفی و روانشناسانه و کسانی که دغدغهی معنا و هدف زندگی را دارند، مناسب است؛ همچنین افرادی که با احساس پشیمانی، افسردگی یا بحران هویت دستوپنجه نرم میکنند، میتوانند با خواندن این اثر، نگاه تازهای به انتخابها و فرصتهای زندگی خود پیدا کنند.
بخشی از کتاب کتابخانه نیمه شب
«نورا اول به خاطر غلظت مه چیزی نمیدید اما کم کم چشمش به فضا عادت کرد. اطرافش پر از ستون بود. تو مسیری پر از ستونهای بلند ایستاده بود، ستونهای آبی و خاکستری. مه به مرور محو شد و شکل واقعی فضا معلوم شد. ساختمانی استوار و مستطیل شکل روبهرویش بود. تقریباً شبیه ساختمانهای در اندازه یک کلیسا یا یک سوپرمارکت کوچک با نمای سنگی و به رنگی شبیه رنگ ستونها. دری بزرگ و چوبی در مرکز ساختمان و ساعت بزرگ و زیبایی با اعداد مشکی لاتین روی دیوار زیر شیروانی به چشم میخورد. عقربهها نیمه شب را نشان میدادند. پنجرههای قوسدار در امتداد قابهای سنگی، دیوار را با فاصله مساوی از یکدیگر سوراخ میکردند. اول به نظر میرسید چهار پنجره روی دیوار باشد اما لحظهای بعد احساس کرد پنج پنجره وجود داشت. او فکر کرد که حتماً اشتباه حساب کرده است. چیز دیگری در اطراف وجود نداشت. قرار نبود جای دیگری برود. نورا با احتیاط به سمت ساختمان رفت.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
