
کتاب درنای سیبری
معرفی کتاب درنای سیبری
نمایشنامهٔ «درنای سیبری» نوشتهٔ فاطمه نژادنیلی اثری است که نشر سنجاق آن را منتشر کرده است. این نمایشنامه با محوریت خانوادهای در شمال کشور، به موضوعات اجتماعی و محیطزیستی میپردازد و در بستری واقعگرایانه، کشمکشهای خانوادگی و تضادهای نسلی را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب درنای سیبری
در «درنای سیبری» فاطمه نژادنیلی، با یک نمایشنامهٔ خانوادگی روبهرو هستیم که در فضایی روستایی و نزدیک به دریا روایت میشود. داستان حول محور سه نسل از یک خانواده شکل گرفته و در کنار آن، دغدغههای محیطزیستی و بحرانهای اجتماعی معاصر نیز مطرح شده است. این نمایشنامه با بهرهگیری از دیالوگهای طبیعی و صحنهپردازیهای ملموس، روابط میان اعضای خانواده، گذشتههای پنهان، و تأثیر تصمیمات فردی بر سرنوشت جمعی را بررسی میکند. ساختار اثر بهگونهای است که هر پرده، بخشی از گرههای داستانی و شخصیتپردازی را آشکار میسازد و در عین حال، فضای روستا و طبیعت شمال کشور را بهعنوان پسزمینهای پررنگ در روایت حفظ میکند. «درنای سیبری» اثری است که در قالب نمایشنامه، همزمان به مسائل خانوادگی، هویت، مهاجرت، و تخریب محیطزیست میپردازد و با انتخاب نمادهایی چون پرندهٔ درنای سیبری، لایههای معنایی عمیقتری به روایت خود میبخشد.
خلاصه کتاب درنای سیبری
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! نمایشنامه با صحنهای آرام و صدای امواج دریا آغاز میشود؛ امید، نیما و پدر، سه شخصیت اصلی، درگیر تنشهای خانوادگی و اختلافات قدیمی هستند. امید، جوانی حساس و دغدغهمند نسبت به محیطزیست است و نیما، برادر ناتنی او، بیشتر به دنبال پیشرفت اقتصادی و معاملات زمینهای روستا است. پدر، مردی با گذشتهای پر از اشتباهات و روابط پنهان، میان دو پسر و خاطرات تلخ و شیرین زندگیاش گرفتار شده است. در بستر داستان، موضوع فروش زمینهای روستا به سرمایهگذاران و تهدید جنگلهای شمال، بهانهای برای بروز اختلافات جدید میان اعضای خانواده و اهالی روستا میشود. امید با اکبر، قهوهچی روستا، دربارهٔ پیامدهای تخریب جنگل و مهاجرت اهالی گفتوگو میکند و در مقابل، نیما و پدر درگیر معاملات و فشارهای اقتصادیاند. گذشتهٔ خانواده، بهویژه ماجرای مادر نیما و خودکشی او، همچنان بر روابط اعضا سایه انداخته است. درنای سیبری، پرندهای کمیاب و در معرض انقراض، به نمادی از امید و تنهایی بدل میشود؛ امید هر سال با شوق به بازگشت این پرنده چشم میدوزد و آن را نشانهای از پایداری و رنج میداند. در نهایت، با بالا گرفتن بحران زمینها و ورود نیروهای امنیتی، خانواده با واقعیتهای تلخ و پیامدهای انتخابهای خود روبهرو میشود. نمایشنامه بدون افشای کامل پایان، مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ بخشش، هویت، و مسئولیت فردی و جمعی رها میکند.
چرا باید کتاب درنای سیبری را بخوانیم؟
«درنای سیبری» با پیوند دادن مسائل خانوادگی و اجتماعی به دغدغههای محیطزیستی، روایتی چندلایه از زندگی معاصر در ایران ارائه میدهد. این نمایشنامه با شخصیتپردازی دقیق و دیالوگهای زنده، به بررسی تأثیر تصمیمات فردی بر سرنوشت جمعی و محیط پیرامون میپردازد. نمادپردازی پرندهٔ درنای سیبری، به اثر عمق و معنای ویژهای بخشیده و مخاطب را به تأمل دربارهٔ مهاجرت، انقراض، و پایداری وا میدارد. همچنین، تضاد میان نسلها و چالشهای اخلاقی در بستر یک خانواده، فرصتی برای بازاندیشی دربارهٔ ارزشها و انتخابهای شخصی فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این نمایشنامه برای علاقهمندان به آثار اجتماعی، محیطزیستی و خانوادگی مناسب است. کسانی که دغدغهٔ مهاجرت، هویت، یا بحرانهای زیستمحیطی دارند، یا به دنبال روایتی واقعگرایانه از زندگی در روستاهای شمال ایران هستند، از خواندن این اثر بهره خواهند برد. همچنین دانشجویان و علاقهمندان به تئاتر و نمایشنامهنویسی میتوانند از ساختار و دیالوگهای آن الهام بگیرند.
بخشی از کتاب درنای سیبری
«امید: امیدوارم. اگه آدما بذارن! سکوتی کوتاه امید: حالت خوبه؟ نیما: خوبم امید: نیستی. چیزی شده؟ نیما: نمیدونم. شاید قراره چیزی بشه امید: مثلا چی؟ نیما: نمیدونم. بگذریم. امید؟ امید: جانم نیما: یه سوال بپرسم؟ امید: ده تا بپرس نیما: نه ممنون همون یکی رو جواب بده کافیه (می خندد) امید: حالا که اینطوره همون یکی رو هم جواب نمیدم (می خندد) نیما: جدا از شوخی، یه سوال دارم. خیلی وقته میخوام بپرسم اما هر بار حس کردم وقت خوبی نیست امید: میشنوم داداش کوچیکه نیما: داداش! دقیقا سوال منم همینه! تو... واقعا... منو داداش خودت میدونی؟ همیشه من واقعا برادر تو بودم؟ هیچ وقت ازم متنفر بودی؟ شاید هم... هستی! امید: نیما؟ چرا باید همچین سوالی ازم بپرسی آخه؟ بعد از این همه سال این چه سوالیه آخه؟ نیما: میشه جوابمو بدی؟ خیلی واسه ام مهمه امید: ما با هم بزرگ شدیم. مثل همهٔ برادرهایی که با هم بزرگ میشن. فکر میکنم مامان هیچ وقت اجازه نداد فکر کنیم تفاوتی بینمون هست. من هیچ وقت حس نکردم باید جور دیگهای تو رو ببینم»
حجم
۲۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۵۲ صفحه
حجم
۲۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۵۲ صفحه