تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب مونتمورنسی
معرفی کتاب مونتمورنسی
کتاب الکترونیکی «مونتمورنسی» نوشتهٔ الینور اپدیل و با ترجمهٔ زهرا فرهادینیا، توسط نشر متخصصان منتشر شده است. این اثر در دستهٔ داستانهای نوجوانان قرار میگیرد و روایتی از زندگی مردی با گذشتهای تاریک را در لندن قرن نوزدهم به تصویر میکشد. داستان با محوریت شخصیت «مونتمورنسی» که میان دو هویت متضاد در نوسان است، به موضوعاتی چون جرم، هویت، طبقات اجتماعی و بازسازی زندگی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مونتمورنسی
«مونتمورنسی» اثری داستانی است که فضای لندن و جامعهٔ انگلیسی قرن نوزدهم را با جزئیات فراوان بازآفرینی میکند. الینور اپدیل در این کتاب، داستان مردی را روایت کرده است که پس از سقوطی مرگبار و نجات معجزهآسا، از یک دزد به نمونهای علمی برای پزشکان و سپس به زندانی بدل میشود. کتاب با نگاهی به ساختارهای اجتماعی، پزشکی و مهندسی آن دوران، بهویژه پروژهٔ عظیم فاضلاب لندن، پیش میرود و شخصیت اصلی را در دل این تحولات قرار میدهد. ساختار کتاب روایی و خطی است و با تمرکز بر شخصیتپردازی، روابط میان زندانیان، پزشکان و نگهبانان، و همچنین دغدغههای ذهنی و نقشههای مونتمورنسی، مخاطب را با فرازونشیبهای زندگی او همراه میکند. این رمان، علاوهبر روایت ماجراهای هیجانانگیز، تصویری از جامعهٔ طبقاتی و فرصتهای متفاوت افراد در آن زمان ارائه میدهد.
خلاصه کتاب مونتمورنسی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با جراحت شدید و دستگیری «مونتمورنسی» آغاز میشود؛ مردی که پس از سقوط در جریان یک سرقت، به بیمارستان زندان منتقل میشود. دکتر فارست، جراح جوان و جاهطلب، با درمان او فرصتی برای پیشرفت علمی خود میبیند و مونتمورنسی را به نمونهای زنده برای سخنرانیهای علمی بدل میکند. در این میان، مونتمورنسی با شنیدن سخنرانی سر جوزف بازالجت دربارهٔ شبکهٔ فاضلاب لندن، جرقهای در ذهنش زده میشود: استفاده از این تونلهای زیرزمینی برای دزدیهای آینده. در زندان، مونتمورنسی با همسلولیهایی چون بارنی واتس و فرانک هالیدی (فریکشو) آشنا میشود و از تجربیات و مهارتهای آنان برای تکمیل نقشههایش بهره میبرد. او با تمرین تغییر چهره و تقلید رفتار دیگران، خود را برای زندگی دوگانه آماده میکند: یک هویت محترمانه و یک هویت مجرم زیرزمینی. پس از آزادی، مونتمورنسی با نام جدید «گریزپا» وارد لندن میشود و با استفاده از دانشش دربارهٔ فاضلاب، راهی برای دزدیهای بینقص و پنهان پیدا میکند. داستان، کشمکشهای درونی او میان میل به زندگی مرفه و گذشتهٔ مجرمانهاش را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه میکوشد میان این دو جهان تعادل برقرار کند، بیآنکه پایان ماجرا را افشا کند.
چرا باید کتاب مونتمورنسی را بخوانیم؟
این کتاب با ترکیب عناصر ماجراجویانه، روانشناسی شخصیت و بازنمایی دقیق فضای لندن و جامعهٔ ویکتوریایی، تجربهای متفاوت از داستانهای نوجوانان ارائه میدهد. روایت زندگی مردی که میان دو هویت متضاد در نوسان است، مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ هویت، فرصتهای اجتماعی و امکان تغییر روبهرو میکند. همچنین، پرداختن به جزئیات تاریخی و فنی پروژههای شهری، مانند شبکهٔ فاضلاب لندن، به داستان عمق و جذابیت بیشتری میبخشد. «مونتمورنسی» نهتنها داستانی پرکشش دارد، بلکه تصویری از تلاش برای بازسازی زندگی و عبور از مرزهای طبقه و گذشته را پیش روی خواننده میگذارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای تاریخی، ماجراجویانه و شخصیتمحور علاقه دارند، مناسب است. همچنین، مخاطبانی که دغدغههایی دربارهٔ هویت، بازسازی زندگی و عبور از گذشته دارند، میتوانند با موضوعات کتاب ارتباط برقرار کنند. علاقهمندان به تاریخ اجتماعی و فضای لندن قرن نوزدهم نیز از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب مونتمورنسی
«درد دوباره او را از خواب بیدار کرد. نه آن درد ضربان دار که انقدر به آن خو کرده بود که به سختی یادش میآمد لحظهای را بدون آن سیری کرده باشد. این یکی درد سخت و استخوان خردکنی بود که از زخم روی رانش نشأت میگرفت. دکتر فارست برای اينکه به استخوان خرد شدهاش برسد شکاف عمیقی روی رانش ایجاد کرده بود و بحد تمام تلاشش را کرده بود تا گوشت پاره و بیرون زده را با نخ بخیه، داخل زخم محکم کند. بعد از تلاشهای بیپایان دکتر جوان و مصمم، مونتمورنسی باید خودش را برای تحمل درد جانکاه آماده میکرد. اما به نظر میرسید هربار عوارض بعد از جراحی وخیمتر میشود و مسکنهای محدودی که بهش میدادند (الکل یا هر از گاهی گازهای مسکنی که تازه کشف شده بودند) آثرش کمتر از قبل میشد. شمع وسط میز آنقدر سوخته بود که چیزی از آن باقی نمانده بود. حتما نزدیکیهای صبح بود. اما نشانی از نوری که از لای میلههای پنجره بالای دیوار به داخل بتابد نبود. مونتمورنسی به خوبی میدانست که صدا زدن نگهبان شب فایدهای ندارد. مارستون، ساکت سخت، بدون کوچکترین اثری از لبخند. به فهرست وظایفش در بیمارستان زندان برای جلوگیری از فرار زندانی نگاه کرد. اصلا برایش مهم نبود که مونتمورنسی حتی نمیتواند در رختخوابش غلت بزند. حتی یک لحظه هم تنهایش نمیگذاشت که مبادا فرار کند. مجبور بود در تاریکی منتظر آمدن پرستار دارنلی بماند. پرستار دارنلی زنی کم حرف و با حسن نیت بود که اعتقاد داشت آدمهای بد هم میتوانند به انسانهای خوب تبدیل شوند و حتی دادن جرعهای آب به یک مجرم بیمار میتواند به عوض شدن او کمک کند.»
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۹۹ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۹۹ صفحه