
کتاب رودریگر سوسکی که رستگار شد
معرفی کتاب رودریگر سوسکی که رستگار شد
کتاب الکترونیکی «رودریگر، سوسکی که رستگار شد» نوشتهٔ اکرم سرابی و منتشرشده توسط انتشارات ترجمان نگار، داستانی فانتزی و متفاوت از دل یک آشپزخانه قدیمی روایت میکند. این اثر با محوریت یک سوسک باکلاس و رویاپرداز به نام «رودریگر» و رابطهٔ عجیب و صمیمانهاش با دختری به نام «اورالین»، به موضوعاتی چون تفاوت، پذیرش و آرزوهای بزرگ در قالب داستانی معاصر و طنزآمیز میپردازد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب رودریگر سوسکی که رستگار شد
«رودریگر، سوسکی که رستگار شد» در دستهٔ داستانهای معاصر فارسی قرار میگیرد و با نگاهی فانتزی و طنزآمیز، زندگی یک سوسک متفاوت را به تصویر میکشد. داستان در فضایی شهری و امروزی میگذرد و با ورود شخصیت «اورالین» به خانهای قدیمی، ماجرای رودریگر وارد مرحلهای تازه میشود. نویسنده با انتخاب یک سوسک به عنوان قهرمان، به سراغ دغدغههایی چون هویت، پذیرش تفاوتها، آرزوهای فراتر از محدودیتهای ظاهری و جستوجوی معنا در زندگی رفته است. روایت کتاب با زبانی ساده و صمیمی، مخاطب را به دنیای کوچک اما پرشور رودریگر میبرد و از خلال ماجراهای او، به پرسشهایی دربارهٔ ارزش فردی، قضاوت دیگران و قدرت رویاپردازی میپردازد. این اثر در سال ۱۴۰۳ منتشر شده و با بهرهگیری از عناصر فانتزی، طنز و احساسات انسانی، تجربهای متفاوت از داستانگویی را ارائه میدهد.
خلاصه کتاب رودریگر سوسکی که رستگار شد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با معرفی «رودریگر»، سوسکی با علایق خاص و متفاوت آغاز میشود که برخلاف دیگر سوسکها، عاشق موسیقی کلاسیک، کتابخوانی و آشپزی است. او شبها در سکوت خانه به تماشای کتابها و شنیدن موسیقی میپردازد و همیشه تلاش میکند با وقار و سلیقه زندگی کند. ورود «اورالین»، دختری جوان و پرانرژی، به خانه، زندگی رودریگر را دگرگون میکند. ابتدا اورالین از رودریگر بیزار است و تلاش میکند او را از خانه بیرون کند، اما به تدریج با رفتارهای متفاوت و باوقار رودریگر، نگاهش تغییر میکند و میان آنها نوعی همزیستی و حتی دوستی شکل میگیرد. رودریگر که همیشه آرزوی انسان بودن و تجربهٔ زندگی انسانی را داشته، پس از مواجهه با طرد شدن از سوی دوستان اورالین و جستوجوی هویت خود، تصمیم میگیرد برای تحقق آرزویش تلاش کند. او با کمک اورالین و پروفسور ایزاک، وارد فرآیندی علمی و پرخطر برای تبدیل شدن به انسان میشود. این مسیر با چالشها، تغییرات جسمی و روحی و قدرتهای عجیب همراه است. رودریگر باید بیاموزد چگونه با هویت جدیدش کنار بیاید، قدرتهایش را کنترل کند و در عین حال، عشق و دوستی با اورالین را حفظ کند. داستان با ماجراهای تازه و چالشهای پیشبینینشده ادامه مییابد و پرسشهایی دربارهٔ هویت، پذیرش و معنای واقعی رستگاری را پیش روی مخاطب میگذارد.
چرا باید کتاب رودریگر سوسکی که رستگار شد را خواند؟
این کتاب با انتخاب یک سوسک به عنوان قهرمان و روایت ماجراهایش در دل زندگی انسانی، زاویهای تازه به موضوعاتی چون تفاوت، پذیرش و رویاپردازی میدهد. داستان با طنز و تخیل، مرزهای معمول را کنار میزند و مخاطب را به تماشای دنیایی دعوت میکند که در آن حتی کوچکترین موجودات هم میتوانند آرزوهای بزرگ داشته باشند. «رودریگر، سوسکی که رستگار شد» فرصتی برای همدلی با دیگری، بازاندیشی در قضاوتها و کشف ارزشهای فردی است.
خواندن کتاب رودریگر سوسکی که رستگار شد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای فانتزی، نوجوانان و جوانانی که دغدغهٔ هویت، تفاوت و پذیرش دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال داستانی با رویکرد طنز و تخیل دربارهٔ رویاها و عبور از محدودیتها هستند، جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب رودریگر سوسکی که رستگار شد
«در گوشهای دنج درست کنار سوراخ کابینت یک آشپزخانه قدیمی، سوسکی به نام «رودریگر» زندگی میکرد. اما رودریگر با بقیه سوسکها فرق داشت؛ او از آن سوسکهای معمولی و بیدقت که شبها به هر طرف میدوند، نبود. رودریگر یک سوسک باکلاس بود! او عاشق موسیقی کلاسیک، آشپزی و کتاب خواندن بود، هرچند که به خاطر جثهاش نمیتوانست واقعاً این کارها را انجام دهد. هر شب بعد از نیمه شب، وقتی همهجا ساکت و تاریک میشد رودریگر با احتیاط از لانهاش بیرون میآمد و به طرف قفسه کتابهای قدیمی میخزید. او همیشه کنار کتابهای بزرگ مینشست و عنوانها را با دقت نگاه میکرد. بخصوص کتابهای آشپزی و رمانهای ماجراجویانه بیشتر توجهش را جلب میکردند. رودریگر عمیقاً دوست داشت بداند انسانها چطور غذاهای پیچیده و خوشمزه میپزند و چگونه داستانهایی از سرزمینهای دور را میخوانند. یک شب رودریگر صدای زیبای موسیقی کلاسیک را از بلندگویی که روی میز بود شنید. او که شیفته این آهنگ شده بود، بیحرکت در گوشهای نشست و با خود گفت: «چقدر این موسیقی دلنشینه! کاش میتوانستم مثل انسانها نواختن پیانو یاد بگیرم.» سپس با پاهای کوچکش ادای نواختن پیانو را درآورد و خودش را غرق در دنیای خیال کرد.»
حجم
۸۸۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۸۸۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه