دانلود و خرید کتاب خاطرات محسن (جلد اول، لباس عروس عمه وسطی) سیده سحر سجادی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب خاطرات محسن (جلد اول، لباس عروس عمه وسطی)

کتاب خاطرات محسن (جلد اول، لباس عروس عمه وسطی)

معرفی کتاب خاطرات محسن (جلد اول، لباس عروس عمه وسطی)

معرفی کتاب خاطرات محسن (جلد اول، لباس عروس عمه وسطی)

کتاب الکترونیکی «لباس عروس عمه وسطی (خاطرات محسن ۱)» نوشتهٔ سید ه سحر سجادی و تصویرگری عارفه هاتفی، اثری در حوزهٔ داستان‌های نوجوانان است که توسط نشر کاروان ادب منتشر شده است. این کتاب با نگاهی طنزآمیز و صمیمی، خاطرات نوجوانی به نام «محسن» را روایت می‌کند که درگیر ماجراهای خانوادگی و دغدغه‌های نوجوانانه‌اش می‌شود. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب خاطرات محسن (جلد اول، لباس عروس عمه وسطی)

داستان «لباس عروس عمه وسطی» در بستر یک خانوادهٔ ایرانی و در فضای تعطیلات عید روایت می‌شود. کتاب به قلم «سید ه سحر سجادی» با زبانی نزدیک به نوجوانان، دغدغه‌ها، رویاها و ترس‌های یک پسر ۱۴ ساله را به تصویر می‌کشد. روایت از زاویه دید اول شخص و با لحن طنزآمیز پیش می‌رود و ماجراهای روزمره، روابط خانوادگی، مراسم عروسی و چالش‌های نوجوانی را در قالب خاطرات محسن بازگو می‌کند. این اثر در دوره‌ای معاصر و در دل زندگی شهری ایرانی می‌گذرد و با جزئیات دقیق، فضای خانه، کوچه و روابط فامیلی را به تصویر می‌کشد. کتاب علاوه بر روایت ماجراهای شیرین و گاه تلخ، به دغدغه‌های بلوغ، عشق نوجوانانه و مسئولیت‌پذیری نیز می‌پردازد و تصویری ملموس از زندگی نوجوانان ایرانی ارائه می‌دهد.

خلاصه کتاب خاطرات محسن (جلد اول، لباس عروس عمه وسطی)

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! ماجرا از جایی آغاز می‌شود که «محسن»، نوجوانی ۱۴ ساله، در انتظار بازگشت پدرش از سر کار است تا همراه خانواده برای عروسی عمه وسطی به شهرستان بروند. عمه وسطی پس از سال‌ها ایراد گرفتن از خواستگارها، سرانجام با آقای محمودی ازدواج می‌کند. محسن که در مراسم نامزدی عمه، دختری به نام صدیقه را می‌بیند، دل به او می‌بازد و آرزوهای نوجوانانه‌اش را با خیال‌پردازی‌های کودکانه در هم می‌آمیزد. در جریان آماده‌سازی مراسم عروسی، محسن مأمور می‌شود لباس عروس عمه را از خیاطی بگیرد. اما در مسیر بازگشت، اتفاقی غیرمنتظره رخ می‌دهد: اسکندر، برادر کوچک صدیقه، روی لباس عروس بالا می‌آورد و محسن ناچار می‌شود با کمک دوستش مسعود، لباس را بشوید و خشک کند. تلاش‌های آن‌ها برای نجات لباس عروس به دردسرهای تازه‌ای منجر می‌شود؛ لباس در حین خشک‌کردن با اتو می‌سوزد و محسن و مسعود ناچار می‌شوند با خلاقیت کودکانه، لباس را تعمیر کنند. در نهایت، با وجود تمام نگرانی‌ها و ماجراها، حقیقتی غافلگیرکننده دربارهٔ لباس عروس آشکار می‌شود که همهٔ اضطراب‌های محسن را به پایان می‌رساند. داستان با نگاهی طنزآمیز و صمیمی، دغدغه‌های نوجوانی، مسئولیت‌پذیری و روابط خانوادگی را به تصویر می‌کشد.

چرا باید کتاب خاطرات محسن (جلد اول، لباس عروس عمه وسطی) را خواند؟

این کتاب با روایت طنزآمیز و صادقانهٔ یک نوجوان، تجربه‌های مشترک بسیاری از نوجوانان ایرانی را بازتاب می‌دهد. خواننده با ماجراهای ساده اما پرهیجان محسن، به دنیای دغدغه‌ها، ترس‌ها و آرزوهای نوجوانی قدم می‌گذارد. روایت صمیمی و جزئی‌نگر کتاب، فضای خانوادگی و روابط فامیلی را به‌خوبی به تصویر می‌کشد و لحظاتی از خنده، اضطراب و امید را در کنار هم قرار می‌دهد. این اثر فرصتی برای همذات‌پنداری با شخصیت‌ها و مرور خاطرات نوجوانی است.

خواندن کتاب خاطرات محسن (جلد اول، لباس عروس عمه وسطی) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای نوجوانان، به‌ویژه کسانی که با دغدغه‌های بلوغ، مسئولیت‌پذیری و روابط خانوادگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، مناسب است. همچنین والدین و مربیانی که می‌خواهند دنیای نوجوانان را بهتر درک کنند، می‌توانند از این اثر بهره ببرند.

بخشی از کتاب خاطرات محسن (جلد اول، لباس عروس عمه وسطی)

«در خانه که باز شد، صدای فریاد عمه وسطی بود که شنیده می‌شد: من می‌گویم این لباس گشاد است... گشاد... ناسلامتی فردا شب عروسی من است و من عروس هستم... من باید بگویم: دوست دارم در آن شب چه لباسی تنم باشد چه تنم نباشد. مادربزرگ: دخترگلم... حداقل جای خوردن یک لیوان آب را برای شکمت بگذاری بد نیستا.... عمه وسطی: یعنی می‌گویید: من چاقم؟ یعنی می‌گویید: من چاقم هااا؟ آقای محمودی: نه عزیزم کی همچنین حرفی زد؟ اصلا من خودم لباس را می‌برم پیش طاهره خانم می‌گویم دو سایز تنگش کند خوب است؟ عمه وسطی: یعنی من اینقدر لاغرم که لباس توی تنم زار می‌زند؟؟ عمه بزرگه: خوبه خوبه بابا.. بس کنید دیگر ... آن موقع ها که این طور نبود... من خودم اصلا لباس عروس نداشتم ... یه چادر سفید سرمون کردن و گفتن ایشاله خوشبخت شید. عمه وسطی: در حالی که گریه می‌کرد گفت: شماها اصلا من را درک نمی‌کنید. من اصلا نمی‌خواهم عروسی بگیرم... بروید به مهمان‌ها بگویید... عروسی فردا به هم خورده... وسلام.... نامه تمام.... در همین لحظه بود که مادرم یهو وارد بحث شد و گفت: کدام نامه, یعنی چی, این که مشکل خاصی نیست, من الان خودم اندازه‌ات را می‌گیرم و روی کاغذ می‌نویسم. بعدهم آقای محمودی زحمت می‌کشد لباس را می‌برد پیش طاهره خانم که سریع درستش کند... صبح زود هم می‌گویم محسن با دوچرخه برود لباس را از طاهره خانم بگیرد و بیاورد.. خوب است؟ دیگر چی از این بهتر؟ همانی می‌شود که تو می‌خواهی...»

کاربر 6025375
۱۴۰۴/۰۴/۰۳

بسیار عالی بود... داستان زیبایی داره

کاربر 9458723
۱۴۰۴/۰۳/۳۱

قصه خیلی جذابی داره. ارزش خوندن داره. من که خوشم اومد

کاربر 9458721
۱۴۰۴/۰۳/۳۱

خیلی داستان قشنگی هست و خوندنش رو بهتون توصیه میکنم

حجم

۶٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۳۵ صفحه

حجم

۶٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۳۵ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان