
کتاب حامی (جلد دوم)
معرفی کتاب حامی (جلد دوم)
کتاب حامی (جلد دوم) با عنوان دختر شب نوشتهٔ راحله محمدی در نشر سنجاق به چاپ رسیده است.
درباره کتاب حامی (جلد دوم) با عنوان دختر شب
جلد دوم رمان «حامی» با عنوان «دختر شب» ادامهای احساسی و پرکشش از ماجرای شخصیتهای اصلی جلد اول است. در این جلد، داستان با روایتی عمیقتر و پرچالشتر وارد مسائل احساسی، هویتی و مسئولیتپذیری شخصیتها میشود. نویسنده با نثری روان، صحنههایی پرتنش و احساسی میآفریند که خواننده را تا پایان داستان با خود همراه میکند. رمان در بستری اجتماعی، به روایت عشقی پنهان، دغدغههای نوجوانی، حس مسئولیت، و بحرانهای روحی ـ روانی میپردازد و در عین حال، بر مفاهیم ارزشمندی چون ایثار، صداقت و امید تاکید دارد.
خلاصه کتاب حامی (جلد دوم) با عنوان دختر شب
«دختر شب» با صحنهای رازآلود آغاز میشود؛ خیابانی تاریک، شخصیتی مجروح و دختری که نگران و خسته از راه میرسد. این آغازِ دوبارهای برای داستان حامی و ترانه است؛ رابطهای عاطفی که در میانهی پیچوخمهای روانی، اجتماعی و شخصی رشد میکند و محک میخورد. در فصلهای مختلف، نویسنده به گرههای تازهای در زندگی شخصیتها میپردازد: مهمانیها، حضور یک مهمان ناخوانده، و مرور خاطراتی که شباهتهایی به مفاهیم عاشورا و شخصیت حسین علیهالسلام دارند. این ترکیب هوشمندانه از نمادگرایی مذهبی با روایت عاشقانه، لایههایی عمیق به اثر افزوده است. داستان در فضایی نیمهواقعگرایانه و نیمهاحساسی، شخصیتها را به گونهای میپروراند که خواننده شاهد رشد، تردید، و انتخاب آنها باشد.
فهرست کتاب حامی (جلد دوم) با عنوان دختر شب
مهمانی
دختر شب
مهمان ناخوانده
شاید کمی شبیه حسین علیهالسلام
تو فقط باش
بعد از او
برای تو مینویسم
بر سر قرار
حرف آخر
چرا باید کتاب حامی (جلد دوم) با عنوان دختر شب را بخوانیم؟
اگر به داستانهایی علاقه دارید که همزمان با روایت یک عشق لطیف و پرچالش، به لایههای روانی شخصیتها، مسئولیتپذیری اجتماعی، و مفاهیم ارزشی توجه میکند، «دختر شب» انتخاب مناسبی برای شماست. از نقاط قوت کتاب می توان به این موارد اشاره کرد:
نثر روان و پرکشش
روایت داستان از زاویهدیدی احساسی و انسانی
فضاسازی قوی و باورپذیر
پرداختن به موضوعات حساسی چون بیماری روحی، مسئولیت اجتماعی، و رابطههای انسانی
کتاب حامی (جلد دوم) با عنوان دختر شب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای ایرانی پیشنهاد می کنیم.
بخشی از کتاب حامی (جلد دوم) با عنوان دختر شب
«سعی کردم با تکیه به پاهایم بایستم. آرام گفت: " به من تکیه بدین نباید به خودتون فشار بیارین. " آهستهآهسته به سمت ماشین رفتیم. در را کاملاً باز کرد و کنار رفت تا سوار شوم. نگاهم نمیکرد. از چشمان و بینی پفکردهاش معلوم بود تمام راه را گریه کرده. آه چه عالی! گریه برای من! دیوانگی است اما قلباً خوشحال بودم. ترانه بهخاطر من گریه کرده بود. این یعنی به من علاقه دارد. باآنکه حال جسمی خوبی نداشتم؛ اما شاد بودم و شاید همین شادی کمی توانم را بیشتر کرد.
بیرمقاما گفتم: " من بیمارستان نمیرم ها. " با خشم نگاهم کرد: " چرا؟ " به صندلی تکیه دادم: " شما که دیگه میدونید این حال گذرا است زود تموم میشه بیخودی بزرگش نکنید. " خشمگین گوشۀ کتم را که بین در بود مرتب کرد: " شما به استراحت و به دارو نیاز دارین. " در را میبست که گفتم: " قرصم را خوردم. استراحت هم تا فردا صبح بخوابم حالم عالی میشه. " سوار شد و در را بست: " شما به داروهای بیشتر نیاز دارین. باید سرم بزنین. "
ملتمسانه گفتم: " تو را به خدا ادای دکترها را در نیارین. من خوبم. اصلاً شما برین. منم میرم خونه، فردا استراحت لازم نشدم میام. نمیخوام ستاد بفهمن اگر برم بیمارستان همه میفهمن. " وقتی سرش را برگرداند و خشمگین نگاهم کرد گفتم: " خوب اگه بفهمن لابد میخوان منو بیرون کنن! من میخوام تا آخر بازی باشم. "
لبانش را به هم فشرد لحظهای چشمانش را بست و باز کرد و گفت: " پس میریم خونه ما. خونه سرم و دارو دارم. "
با تعجب نگاهش کردم و پرسیدم: " بعد مامان و بابا خواب نیستن؟ من مزاحم نمیشم؟ " نگاهی به ساعت ماشین انداخت: "حتماً... اونا معمولاً این موقع خوابن اما خیالتون راحت مزاحم نیستین. "
چند ثانیه بیشتر طول نکشید که ماشین را در نزدیکترین مکان به در خانه نگه داشت بهزحمت پیاده شدم. پیاده شد و به سمت در خانه دوید. شرمنده بودم و نمیخواستم خانوادهاش متوجه بیماریم شوند: " نه ترانه خانم من میرم خونه مزاحمتون نمیشم. " عصبانی شد: " بسه آقای علوی، لطفاً تعارف نکنید. من اجازه نمیدم با این حالتون برید خونه. یا بیمارستان، یا اینجا؟»
حجم
۶۱۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۰۱ صفحه
حجم
۶۱۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۰۱ صفحه
نظرات کاربران
از خوندنش لذت بردم ولی پر از غلط املایی بود، بعضی جاها رو اصلا نمیفهمیدم، آخر کتاب که رسیدم فهمیدم یه کلمه «امید» بود که به شکل «آمدیدن» نوشته شده بود یا کلمه «اما» به شکل «آمدن» یا چیزهای دیگه
کتاب میتونست خیلی کوتاهتر باشه،گفتگوهای طولانی بدون نتیجه داشت وکلما ت نوشته شده سرهم که به چاپ کتاب بر می گشت وآدمو عصبی می کرد.دوجلد کتاب طولانی برای این داستان زیادی بود.
عالی
جلد دوم رمان حامی با اسم دختر شب ادامه خاطرات مرتضی است توی جلد دوم در ماموریت مشترک با ترانه ماجراها و حوادث مختلفی پیش میاد که مرتضی حقایقی را درباره ماموریت و ترانه می فهمه ماجراهایی که باعث تشدید