
کتاب روزی که مرگ می میرد
معرفی کتاب روزی که مرگ می میرد
کتاب روزی که مرگ میمیرد نوشتۀ «علی جعفریزاده» و ویراستۀ «علی نوری» توسط نشر نیکایش در سال ۱۴۰۳ منتشر شده است. این کتاب، مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی است که با نگاهی شاعرانه و فلسفی، به موضوعاتی مانند تنهایی، عشق و معنای زندگی میپردازد و روایتهایی را از زبان شخصیتها با تجربههای متفاوت ارائه میدهد. نسخۀ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب روزی که مرگ می میرد
کتاب «روزی که مرگ میمیرد» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در فضای معاصر و با رویکردی تأملبرانگیز نوشته شده است. نویسنده، «علی جعفریزاده» در این کتاب به سراغ مفاهیمی چون مرگ، عشق، خاطره و هویت رفته و آنها را در قالب روایتهایی گاه سوررئال و گاه واقعگرایانه به تصویر کشیده است. فضای داستانها اغلب در مکانهایی مانند آسایشگاه سالمندان، کافهای خلوت یا سالن تئاتر میگذرد و شخصیتها با دغدغههایی عمیق و گاه فلسفی دستوپنجه نرم میکنند.
«روزی که مرگ میمیرد» با زبانی تصویری و پر از ارجاعات ادبی و هنری، تجربههای زیسته و ذهنی شخصیتها را به خواننده منتقل میکند. نویسنده، «علی جعفرزاده» در مقدمه و متن، بارها به تأثیرپذیری از شاعران و نویسندگان بزرگ اشاره کرده و با بهرهگیری از عناصر نمادین، فضایی چندلایه و متفاوت خلق میکند.
خلاصه کتاب روزی که مرگ می میرد
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
کتاب با مقدمهای شاعرانه آغاز میشود که نویسنده در آن از تجربههای زیسته، دغدغههای وجودی و تلاش برای معنادادن به واژگان سخن میگوید. داستان اصلی در آسایشگاه سالمندان شروع میشود؛ جایی که راوی، جوانترین سالمند خانه با پیرمردی عجیب و تنها آشنا میشود. این پیرمرد با گلهای بنفشه حرف میزند، در آینه بهدنبال هویت خود میگردد و خاطراتش را با رنگها و اشیا پیوند میزند. فضای آسایشگاه، با دیوارهای سرد و باغچهای پر از گلهای خاکستری، بستری برای گفتوگوهای فلسفی دربارۀ مرگ، عشق و فراموشی میشود.
در ادامه، راوی به کافهای میرود که هر گوشهاش پر از خاطره و نماد است؛ گرامافونی قدیمی، نقاشیهای مرموز و گلدانی چوبی که گل ندارد. گفتوگوهای راوی با مسافران کافه، بهویژه با مدیر یک تئاتر، به تأمل دربارۀ نقش انسان در زندگی و تئاتر هستی میانجامد. داستانها با روایتهایی از نمایشنامهها، صندلیهای خالی سالن تئاتر و خاطراتی از گذشته پیوند میخورند. در تمام این روایتها، مرگ نه بهعنوان پایان، بلکه بهمثابه مفهومی در حال دگرگونی و حتی مرگِ مرگ، به تصویر کشیده میشود. کتاب با مونولوگهای درونی، دیالوگهای فلسفی و ارجاعات به هنر و ادبیات، تجربههای انسانی را در مرز واقعیت و خیال روایت میکند، بیآنکه پایانی قطعی برای داستانها رقم بزند.
چرا باید کتاب روزی که مرگ می میرد را خواند؟
این کتاب با روایتهایی چندلایه و سرشار از تصویرسازی، به مفاهیمی چون مرگ، عشق، هویت و خاطره میپردازد و خواننده را به تأمل دربارۀ معنای زندگی و زیستن دعوت میکند. استفاده از نمادها، ارجاعات ادبی و هنری و پرداختن به دغدغههای اگزیستانسیالیستی، اثری متفاوت خلق کرده که میتواند برای علاقهمندان به ادبیات معاصر و داستانهای فلسفی جذاب باشد. مواجهه با شخصیتهایی که در مرز واقعیت و خیال زندگی میکنند، فرصتی برای بازاندیشی در تجربههای انسانی فراهم میآورد.
خواندن کتاب روزی که مرگ می میرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای کوتاه معاصر، دوستداران روایتهای فلسفی و کسانی که دغدغۀ مرگ، تنهایی، هویت و معنای زندگی دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به ادبیات نمادین و ارجاعات هنری علاقهمندند، تجربهای متفاوت خواهد بود.
حجم
۷۹۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه
حجم
۷۹۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه