
کتاب تیم سربازها
معرفی کتاب تیم سربازها
کتاب «تیم سربازها» نوشتۀ محمدعلی سپهر است و انتشارات روایت ۲۷ بعثت آن را منتشر کرده است. این کتاب، جنگ را بهانهای میداند برای گفتوگو دربارۀ هویت، رشد شخصی و نقش نوجوانان در جهان و به همین دلیل میتواند برای نوجوان امروز، هم آشنا و هم تأملبرانگیز باشد.
درباره کتاب تیم سربازها
کتاب تیم سربازها، داستانی نوجوانانه است که در دل فضای دفاع مقدس شکل گرفته اما فراتر از یک روایت جنگی صرف، به زندگی درونی و روانی نوجوانی به نام میکائیل میپردازد؛ نوجوانی که در آستانۀ ورود به جهان بزرگترهاست و همزمان با پرسشهایی دربارۀ هویت، آینده و احساسات خود، با فضای جنگ و آموزش نظامی نیز روبهرو میشود.
کتاب تیم سربازها با زبانی ساده و صمیمی، تلاش میکند از خلال تجربههای میکائیل و دوستانش در میدان تیر و تمرینهای نظامی، به تصویر دقیقی از شرایط آن دوران برسد؛ تصویری که نهتنها فضای فیزیکی و بیرونی جنگ را نشان میدهد، بلکه سیر درونی نوجوانان را هم روایت میکند. در دل ماجراهایی که از اردوگاه نظامی، تمرینها و تعامل میان نوجوانان شکل میگیرد، ما با لحظاتی از ترس، هیجان، سردرگمی، حس افتخار، دوستی و حتی رقابت مواجه میشویم. این لحظات باعث میشود خوانندهٔ نوجوان بتواند با شخصیتهای داستان همذاتپنداری کند، چون آنچه در تیم سربازها رخ میدهد، بیش از هر چیز دربارۀ مواجهه با مسئولیتها، آزمونهای ناگهانی زندگی و رشد اخلاقی است.
نویسنده توانسته تصویری انسانی و نه صرفاً حماسی از نوجوانان حاضر در فضای جنگ ارائه دهد. جنگ در این کتاب نه فقط یک موقعیت نظامی که بستری برای شکلگیری هویت فردی، حس تعلق و مفاهیمی چون شجاعت، همدلی و مسئولیتپذیری است. شخصیتها، برخلاف کلیشههای رایج، فقط قهرمانان بینقص نیستند؛ آنها اشتباه میکنند، میترسند، دچار تردید میشوند؛ اما همین انسان بودنشان است که باعث میشود پیام داستان برای نوجوانان امروز قابللمس و باورپذیر باشد.
تیم سربازها از آن دسته آثاری است که تلاش میکند مخاطب نوجوان را بدون تحمیل شعار یا نگاه رسمی، با بخش مهمی از تاریخ معاصر آشنا کند و درعینحال، به او بیاموزد که حتی در دل سختترین شرایط، میتوان به رشد، معنا و همبستگی رسید.
خواندن کتاب تیم سربازها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تیم سربازها
«او نامه را باز نمیکند. فقط آن را بو میکند و میگوید: چه عطر خوبی! و آن را به من پس میدهد. عشق یک هدیه آسمونیه، نصیب همه نمی شه! فقط اونا که پاک و مقربن و خداوند ازشون راضیه، دچار این حس آسمونی میشن.
بعد دوباره سکوت میکند. فرمانده با آن دستهای بزرگ و قوی که روی زانوهایش تکیه داده، مثل همیشه صبور و سنگین است. سکوتش مثل حرف میماند. آدم به فکر میافتد و پیش او با خودش خلوت میکند. چارهای نداریم تا منتظر شوم و ببینم آخرش چه میشود. سعید میگفت: فرمانده حکم پدر رو داره. تو هر کاری با اون مشورت کن. هر چی بگه، همونه!
خداخدا میکنم توی آن وضعیت، کسی وارد چادر حاجی تهامی نشود و بویی از ماجرا نبرد. از بیرون سروصداهایی میآید و مثل همیشه چند لحظه بعد، پیک گروهان که سرباز بلندقد خاک آلودی است، داخل میآید و سلام میدهد و چند نامه را جلو فرمانده میگذارد و منتظر میماند.»
حجم
۴۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۴۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه