
کتاب شبح درون
معرفی کتاب شبح درون
کتاب شبح درون با عنوان اصلی Phantoms in the Brain نوشتهٔ دکتر ویلایانور راماچاندران و با ترجمهٔ فرشاد کوهگیوی، توسط انتشارات راوشید منتشر شده است. این کتاب در دستهٔ علوم اعصاب و روان قرار میگیرد و به زبان ساده و با مثالهای بالینی، پیچیدگیهای مغز و ذهن انسان را بررسی میکند. راماچاندران، عصبشناس برجسته هندی-آمریکایی، با روایت داستانهای واقعی بیمارانش، مرزهای دانش ما دربارهٔ خودآگاهی، ادراک، درد خیالی و ماهیت ذهن را به چالش میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شبح درون
شبح درون یکی از شاخصترین آثار علمی در حوزه عصبشناسی و علوم شناختی است که نخستین بار در سال ۱۹۹۸ به زبان انگلیسی منتشر شد و به سرعت جایگاه ویژهای در میان کتابهای علمی عامهفهم پیدا کرد. دکتر راماچاندران، که به خاطر پژوهشهایش درباره اندام خیالی و بازسازی نقشههای مغزی شهرت دارد، در این کتاب با زبانی ساده و روایی، به سراغ عجیبترین اختلالات مغزی میرود و از خلال آنها، پرسشهای بنیادین درباره ماهیت «خود»، آگاهی، ادراک، درد، خاطره و حتی تجربههای دینی را مطرح میکند. او با الهام از سنت عصبشناسان قرن نوزدهم و با بهرهگیری از آزمایشهای خلاقانه و ابزارهای ساده، نشان میدهد که چگونه مطالعه بیماران خاص میتواند به کشف قوانین کلی ذهن انسان منجر شود. این کتاب در آمریکا و بریتانیا با استقبال گستردهای روبهرو شد و توسط دانشمندانی چون الیور ساکس ستایش شد. ترجمه فارسی آن نیز با حفظ لحن صمیمی و روایتمحور نویسنده، به یکی از منابع مهم برای علاقهمندان علوم اعصاب و روانشناسی تبدیل شده است.
خلاصه کتاب شبح درون
شبح درون مجموعهای از روایتهای بالینی و تاملات علمی است که هر فصل آن به یکی از معماهای مغز انسان میپردازد. کتاب با شرح پدیده اندام خیالی آغاز میشود؛ یعنی احساسی که افراد پس از قطع عضو، همچنان وجود آن را حس میکنند. راماچاندران با آزمایشهای ساده (مثل جعبه آینه) نشان میدهد که مغز تا چه حد انعطافپذیر و فریبپذیر است. در ادامه، با بیماران مبتلا به سندروم کاپگراس (که عزیزان خود را بدل میپندارند)، غفلت یکسویه (بیتوجهی به یک سمت جهان)، آنوسوگنوزیا (انکار فلج بودن)، سندروم چارلز بونت (توهمات بصری در نابینایان) و حتی تجربههای دینی ناشی از صرع لوب تمپورال آشنا میشویم. نویسنده با روایت این داستانها، نشان میدهد که چگونه نقصهای مغزی میتوانند به ما درباره عملکرد طبیعی ذهن سرنخ بدهند. پیام اصلی کتاب این است که «خود» و آگاهی، نه جوهری رازآلود، بلکه محصول تعامل پیچیده نورونها و بازخوردهای مغزی است؛ اما همین محصول، سرچشمه شگفتی و خلاقیت بیپایان انسان است.
چرا باید کتاب شبح درون را بخوانیم
شبح درون را باید خواند چون یکی از معدود کتابهایی است که همزمان هم شما را با عجایب مغز آشنا میکند و هم نگاهتان به خود و جهان را دگرگون میسازد. روایتهای واقعی و جذاب بیماران، آزمایشهای خلاقانه و توضیحات ساده اما عمیق راماچاندران، این کتاب را به پلی میان علم و فلسفه تبدیل کرده است. اگر به دنبال کتابی هستید که هم سرگرمکننده باشد و هم ذهنتان را به چالش بکشد، شبح درون انتخابی بینظیر است. ترجمه روان و دقیق فرشاد کوهگیوی نیز باعث شده که خواندن این اثر برای فارسیزبانان تجربهای لذتبخش و آموزنده باشد.
کتاب شبح درون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همه علاقهمندان علوم اعصاب، روانشناسی، فلسفه ذهن و حتی داستانهای واقعی عجیب پیشنهاد میکنیم. اگر دوست دارید بدانید مغز انسان چگونه واقعیت را میسازد، چرا گاهی خودمان را فریب میدهیم، یا چطور یک نقص کوچک در مغز میتواند کل هویت فرد را تغییر دهد، این کتاب برای شماست. دانشجویان پزشکی، روانشناسی و علوم شناختی، معلمان و حتی نویسندگان داستانی که به شخصیتپردازی عمیق علاقه دارند، از خواندن شبح درون الهام خواهند گرفت. اگر از کتابهایی مثل «مردی که زنش را با کلاه اشتباه میگرفت» یا آثار الیور ساکس لذت بردهاید، این کتاب را هم دوست خواهید داشت.
فهرست کتاب شبح درون
فهرست کتاب شبح درون شامل فصلهایی است که هر کدام به یک معمای مغزی یا اختلال خاص میپردازد: فصل ۱: شبح درون (اندام خیالی و بازسازی نقشه مغز)؛ فصل ۲: شناخت محل خارش (تغییرپذیری مغز و بازسازی حسی)؛ فصل ۳: در جستجوی خیال (تجربه اندام خیالی در افراد مادرزاد)؛ فصل ۴: جسد متحرک در مغز (مسیرهای بینایی و زامبیهای ذهنی)؛ فصل ۵: زندگی پنهان جیمز تربر (توهمات بصری و سندروم چارلز بونت)؛ فصل ۶: آنسوی آینه (غفلت یکسویه و ادراکپریشی آینهای)؛ فصل ۷: صدای دستزدن با تنها یک دست (انکار فلج بودن و مکانیزمهای دفاعی ذهن)؛ فصل ۸: درخشندگی غیرقابل تحمل وجود (سندروم کاپگراس و ماهیت هویت)؛ فصل ۹: آفریدگار و دستگاه لیمبیک (تجربههای دینی و صرع لوب تمپورال)؛ فصل ۱۰: زنی که از خنده مُرد (خنده، شوخطبعی و مسیرهای احساسی مغز)؛ فصل ۱۱: یادتان رفته یکی از دوقلوها را بزایید! (بارداری کاذب و ذهن-بدن)؛ فصل ۱۲: آیا مریخیها رنگ قرمز را میبینند؟ (کیفیت ذهنی و معمای آگاهی). هر فصل با روایت یک یا چند بیمار آغاز میشود و سپس به تحلیل علمی و فلسفی موضوع میپردازد.
بخشی از کتاب شبح درون
«مردی آراسته به یک صلیب بزرگ جواهرنشان که از زنجیر طلایی بر گردنش آویزان بوده در دفتر من نشسته بود و از مصاحبتهایش با خدا، «معنای حقیقی» جهان هستی و واقعیت حقیقی در فرای ظاهر میگفت. او میگفت: «کائنات سرشار از پیامهای معنوی است؛ فقط کافی است که خودت را با این پیامها همنوا سازی.» نگاه مختصری به پرونده پزشکی او میاندازم که در آن به بیماری «صرع لوب گیجگاهی» (یا «صرع لوب تمپورال») اشاره دارد که از ابتدای جوانی و تقریباً همزمان با شروع «صحبتش با خدا» گریبانگیر او شده است. آیا تجارب دینی او با اختلال مزمن دستگاه عصبیاش در ارتباط هستند؟ یک ورزشکار غیر حرفهای بازوی خود را در حادثه موتورسواری از دست داد اما همچنان «یک بازوی شبحوار» را با درک کامل احساس میکند. او میتواند بازوی جداشده خود را در هوا تکان دهد، اشیاء را با آن «لمس کند» و حتی این بازو را دراز کند و یک فنجان قهوه را «بگیرد». اگر به صورت ناگهانی لیوان را از جلوی او یکشم، از روی درد جیغ میکشد. در حالی که پیچ و تاب میخورد، میگوید: «خ! میتوانم حس کنم که لیوان به طور وحشیانه از انگشتهایم کشیده میشود.» یک پرستار دچار یک لکه بزرگ در میدان دید خود شده است، که به خودی خود معضل بزرگی به شمار میآید. اما وحشتزدگی او از این است که اکثر اوقات شخصیتهای کارتونی را در حال جفتکزدن در همان نقاط کور میبیند. همانطور که به من نگاه میکند که در مقابلش نشستهام، «باگز بانی» یا «الکمر فاد» یا «رود رانر» را میبیند که روی پای من نشستهاند. او همچنین گاهی اوقات، نمونههایی کارتونی از افراد واقعی زندگیش میبیند. معلم مدرسهای سمت چپ بدنش به خاطر سکته فلج شد، اما هنوز اصرار دارد که دست چپش فلج نیست. یک بار زمانی که از او پرسیدم که دست چه کسی در کنار بدن او کنار تخت قرار دارد، به من توضیح داد که آن عضو متعلق به برادرش است. یک متصدی کتابخانه اهل ایالت فیلادلفیا سکته متفاوتی داشت و دچار خندههای غیر قابل کنترل شد. این عارضه تا یک روز به طول انجامید، تا در نهایت واقعاً «از خنده مُرد». و جذابتر از همه این موارد، «آرتور» است؛ مرد جوانی که در تصادف رانندگی متحمل آسیب شدید به سر شد و کمی بعد مدعی شد که پدر و مادرش توسط دو همسان جایگزین شدهاند که کاملا شبیه به پدر و مادر اصلی او هستند. آرتور از لحاظ ظاهری آنها را میشناخت، اما آنها عجیب و ناآشنا به نظر میرسیدند. تنها حالتی که آرتور میتوانست حس خود را توجیه یا توصیف کند، این بود که آن دو نفر شیّاد و متقلب باشند. هیچ کدام از این افراد، «دیوانه» نیستند و فرستادن آنها پیش روانپزشک اتلاف وقت است. با این حال، هر کدام از آنها از آسیب به بخش خاصی از مغزش رنج میبرد که منجر به تغییرات عجیب و البته کاملا متمایز شده است. آنها صداهای عجیبی میشنوند، اعضای بدن مفقود خود را احساس میکنند، چیزهایی میبینند که هیچکس دیگر نمیبیند، موضوعات آشکار را رد میکنند و نظرات غیر عادی و هیجانانگیزی در خصوص سایر افراد و جهان هستی ارائه میدهند. اما فارغ از این موضوعات، آنها به اندازه من و شما منطقی، هوشیار و عاقل هستند.»
حجم
۴٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۹ صفحه
حجم
۴٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۹ صفحه