
کتاب هنر خاطره سازی
معرفی کتاب هنر خاطره سازی
کتاب هنر خاطره سازی نوشتهٔ مایک وایکینگ و ترجمهٔ کاظم زینالی است. انتشارات شمعدونی این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر بیان کرده است که چگونه با تکنیکهای روانشناسی خاطرات خوب خلق کنیم.
درباره کتاب هنر خاطره سازی
مایک وایکینگ در کتاب هنر خاطره سازی بیان کرده است که بر اساس تحقیقات روانشناسی، افرادی که خاطرات خوب بیشتری در یاد دارند، کمتر افسرده میشوند. با همین نظریه نویسنده سعی کرده هنر خاطرهسازی را در کتابش آموزش دهد. نویسنده کتاب ابتدا اهمیت و نقش خاطرات خوب زندگی را بیان میکند و سپس به اهمیت حافظه و به خاطر سپردن خاطرات میپردازد و در نهایت در موقعیتهای مختلف و گوناگون به خواننده کتاب یاد میدهد که چگونه لحظات خوبِ خود را ثبت و ضبط کند. هر یک از ما اگر مرروی بر زندگی خود داشته باشیم موقعیتهایی را به یاد میآوریم که در نهایت سادگی و به دور از تجمل شاد بودهایم. به طور مثال طعم چای یا قهوهای را که در یک روز سرد کوهستانی نوشیدیم، به خوبی به خاطر داریم. این کتاب به ما کمک میکند تا چه طور و چگونه این خاطرات را ثبت و برتعداد آنها در خاطرمان بیفزاییم. این اثر در هشت فصل نگاشته شده است.
خواندن کتاب هنر خاطره سازی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ روانشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هنر خاطره سازی
«کانمن همچنین به بررسی تفاوت درک شادی در «خود تجربی» و «خود حافظهای» پرداخته است. «خود تجربی» در زمان حال، در توالیهای حدود سهثانیهای، ۵۰۰ میلیون بار در طول زندگی ما تکرار میشود؛ اما «خود حافظهای» نسبتاً دائمی است و تمام تلاش خود را میکند تا آثاری از تمام این تجربهها نگهداری کند. بهعبارتدیگر، «خود حافظهای» مسئول روایت داستان زندگی ماست. مثلاً، برای «خود تجربی»، هفتهٔ دوم تعطیلات به اندازهٔ هفته اول دلپذیر است. دو هفته تن پروری و تنبلی دوبرابر بهتر از یک هفته است! اما برای «خود حافظهای»، اگر هفتهٔ دوم با هفتهٔ اول تفاوتی نداشته باشد، خاطرهٔ اضافی هم تولید نمیشود؛ بنابراین هیچ فایدهٔ خاصی ندارد. همیشه همینطور است: من به تایلند میروم، هوا گرم است، نوشیدنی نیشکر مینوشم، خوب است. نقطه و تمام!
این صرفاً یک نظریه است؛ درحالیکه تجربههای واقعی نشان میدهند که «خود تجربی» و «خود حافظهای» با یکدیگر همخوانی ندارند.
در یک مطالعه، کانمن و گروهش از شرکتکنندگان خواستند دستهای خود را به مدت ۶۰ ثانیه در آب با دمای ۱۴ درجهٔ سانتیگراد فرو ببرند ـ دمایی که سازمان ایمنیشناسی امریکا آن را «سرمای خطرناک» مینامد ـ در مرحلهٔ بعد از آنها خواسته شد دست دیگر خود را به مدت ۶۰ ثانیه در آب با دمای ۱۴ درجه بگذارند سپس درحالیکه دمای آب را بهتدریج به ۱۵ درجهٔ سانتیگراد افزایش داده بودند از آنها خواسته ۳۰ ثانیه بیشتر دستشان را نگه دارند- که آزاردهنده بود ـ اما ظاهراً برای شرکتکنندگان که میبایست درجهٔ «درد» خود را ابراز میکردند کمتر آزاردهنده بود. پس از این دو آزمایش از آنها پرسیده شد که کدام تجربه را ترجیح میدهند تکرار کنند که اکثریت دومی را انتخاب کردند یعنی طولانیترین با دردی به اندازهٔ اولی و ۳۰ ثانیه زمان اضافی. ظاهراً آنها درد بیشتر را ترجیح میدادند.
مطالعهٔ کانمن نشان داد که مدت زمان، نقش جزئی در ارزیابی «گذشتهنگر» تجارب ایفا میکند و این فرایند تحت غلبهٔ احساسات آزاردهنده در بدترین لحظهٔ یک رخداد و سپس در انتهای آن است. به این پدیده اصطلاحاً قاعدهٔ «اوج ـ پایان»۱۷۶ میگویند.
کانمن و همکارانش این تأثیر را از طریق چندین آزمایش بهویژه در بین بیماران کولونوسکوپی مشاهده کردند. افراد مراجعهکننده برای کولونوسکوپی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول تحت یک کولونوسکوپی عادی قرار گرفتند. اما برای گروه دوم، پس از پایان عملیات، سوند سه دقیقهٔ دیگر بدون حرکت در بدن بیمار رها شد که احساس ناخوشایند اما بدون درد ایجاد میکرد. هنگامی که از هر دو گروه خواسته شد تجربهٔ خود را بیان کنند، بیماران گروه دوم کمتر از بیماران گروه اول آن را ناخوشایند ارزیابی کردند. علاوهبراین، بیماران گروه دوم ـ که کولونوسکوپی برایشان طولانیتر شده بود ـ برای کولونوسکوپی بعدی آمادهتر به نظر می رسیدند. بنابراین یک پایان کم دردناکتر باوجود زمان طولانیتر، آنها را به تداعی مثبتتر این تجربه سوق داد.»
حجم
۲۸۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه
حجم
۲۸۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه