
کتاب سرنخ در دیوار ویران
معرفی کتاب سرنخ در دیوار ویران
کتاب «سرنخ در دیوار ویران» نوشتۀ کارولین کین و ترجمۀ بیتا ابراهیمی است و نشر ویدا آن را منتشر کرده است. سرنخ در دیوار ویران یکی دیگر از ماجراجوییهای جذاب نانسی درو، پر از راز، معما و هیجان است.
درباره کتاب سرنخ در دیوار ویران
کتاب سرنخ در دیوار ویران چهارمین جلد از مجموعه داستانهای معمایی و هیجانانگیز نانسی درو است که خوانندگان را به دنیای پر از راز و معماهای پیچیده میبرد. این داستان پر از تعلیق و کشمکشهای هیجانانگیز است و نانسی درو را درحالیکه به دنبال حل یک معمای جدید است، به تصویر میکشد.
داستان سرنخ در دیوار ویران از جایی شروع میشود که نانسی درو به خانه باز میگردد و متوجه میشود که بوتههای گل رز جدیدش دزدیده شدهاند. او به همراه خانم خدمتکار خود، هانا، به تحقیق در مورد این دزدی میپردازد و متوجه میشود که این سرقت ممکن است به دزدیدهشدن گلهای دیگر همسایگان هم مربوط باشد. نانسی، بادقت و زیرکی، تصمیم میگیرد که این ماجرا را از زاویهای دیگر بررسی کند و سرنخهای جدیدی پیدا کند. همچنین، نانسی در این داستان با خانم افسر مسترز آشنا میشود که در مواجهه با ماجراهای نانسی در تحقیقات او همراه میشود. در این میان، نانسی متوجه میشود که قلعۀ هیث که در نزدیکی خانهشان واقع است، میتواند به حل معما کمک کند.
در کتاب سرنخ در دیوار ویران، نانسی به دنبال حل یک سرقت مرموز میرود و خوانندگان را به تفکر وادار میکند. داستان با حادثههای غیرمنتظره و سرنخهای پیچیده، خواننده را درگیر میکند و لحظاتی پر از تنش و هیجان خلق میکند. این کتاب خوانندگان را به دنیای کارآگاهی نانسی درو میبرد و آنها را با هر گام که برمیدارند، به حل معماهای پیچیدهتر نزدیکتر میکند.
خواندن کتاب سرنخ در دیوار ویران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان و دوستداران رمانهای کارآگاهی و معمایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سرنخ در دیوار ویران
««هانا گرون با نگرانی گفت: عجله کن نانسی. خانم خانهداری که به امور خانوادۀ درو رسیدگی میکرد، در خانه را باز کرد و در همان لحظه برقی آسمان را شکافت. نانسی بهسرعت بهطرف در دوید و موهای بلوند مایل به سرخش در باد پریشان شد. نفسزنان رسید تو و خندید و گفت: «موفق شدم» و در همان لحظه دانههای درشت باران بر زمین ریخت. دختر زیبای هجدهساله، داشت وارد سالن میشد که ناگهان حیرتزده ایستاد. پشت سر هانا یک خانم جوان باریکاندام با یونیفرم سرمهای پلیس ایستاده بود. هانا گفت: ایشون افسر مسترز هستن عزیزم.»
حجم
۹۰۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۹۰۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه