دانلود و خرید کتاب خاطرات عاشورا محمدتقی شانه چیان (سپهرداد)
تصویر جلد کتاب خاطرات عاشورا

کتاب خاطرات عاشورا

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاطرات عاشورا

کتاب خاطرات عاشورا نوشتهٔ محمدتقی شانه چیان (سپهرداد) است. انتشارات متخصصان این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب خاطرات عاشورا

کتاب خاطرات عاشورا با نگاهی ویژه به فضای معنوی خدمت‌رسانی خالصانه ارادتمندان به ساحت مقدس شهدای کربلا در ایام سوگواری محرم و صفر در هیئت‌ها و مساجد پرداخته است. این کتاب شامل دو فصل کوتاه است؛ نخست با بیان مطالبی پیرامون واقعهٔ عاشورا، در ذهن خواننده فضای مناسب خلق می‌کند و سپس ناخودآگاه به درون داستان کشیده می‌شود و با نگاهی گذرا ولی قابل لمس در حالی که سطر به سطر داستان را مطالعه می‌کند در همان محیط حضور دارد.

انتشارات متخصصان با توجه به تخصص چندین ساله در صنعت چاپ و نشر کتاب و داشتن شناخت کامل و جامع از بازار، اقدام به چاپ بالغ بر ۵۰۰۰۰۰ جلد کتاب در رشته‌های ادبی شامل شعر و داستان و رمان، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و رشته‌های مهندسی کرده است. آغاز کار انتشارات متخصصان به سال های ۸۵-۸۶ برمی‌گردد و در طول این سال‌ها به واسطهٔ تجربه و شناخت پذیرای چاپ کتاب بیش از ۲۰۰۰ نویسنده بوده است.

خواندن کتاب خاطرات عاشورا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران خاطرات پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خاطرات عاشورا

«کبوتروار به سوی نینوا پر کشیده و بر ساحل فرات رسیدم گفتمش ؛ ای رود خروشان و ای مهریه زهرای اطهر(س) چرا حسینیان نامت را با افتخار ولی با اندوه زبان می‌آورند... از خودت با من بگو: خروشید منم فرات قادسیه همان رودی که در پیشینه‌ای نه چندان دور عباس (ع) بر من فرود آمد و با جرعه‌ای از آب زلالم ننوشیده نجوا نمود که ای گوارای فرات، تو بر من حرامی آن زمان که مولایم حسین (ع ) لب تشنه باشد و جگرگوشگان خیام عزیز زهرا (س) حتی علی اصغر شش ماهه، خشکیده لب باشند و نتوانم وعده جرعه ای از نوشیدنی زلال تو را که به سکینه وعده داده بودم وفا کنم... خورشید خونین بنی هاشم در ساحل من می‌درخشد و سقای بی‌دست و تشنه لب بنی‌هاشم چون ماه شب چهارده در بر من نورافشانی می‌کند... با این اوصاف سماوی چگونه می‌توانم افتخار نمایم که مهریه حضرت فاطمه س هستم؟! فردا در یوم الحشر چگونه رخ در رخ زهرا شهادت دهم که عزیزش را سیراب نکردم ؟! افسوس... افسوس... افسوس... که تا ابد دریای نوشیدنی زلالم شرمنده حسین و یارانش است... این نوع دیدگاه ویژه گاهی ممکن است در پنج یا شش کلمه خلاصه شده و حق مطلب را رسانیده یا در مواردی نیاز به نگارش بیشتر را طلب نماید. یادم هست در یکی از مساجد سقاخانه ای را هنگام تاسوعا و عاشورا جهت سیراب نمودن عزاداران قرار داده بودند بر روی بدنه آن به جای چند کلمه کوتاه و معمول ،متنی زیبا به این شرح داخل یک قاب عکس نصب شده بود :

کربلا نشسته بود و می گریست. آسمان سردرگم مانده بود از تقدیر خویش. فرات توفنده روان بود و له له می‌زد برای سیراب نمودن یاران اباعبدالله علیه‌السلام و نیز شمرده شمرده سر در گوش کربلا می‌گفت: خوش به حال تو حسین و زینب و عباس (ع) هر روز بر خاک تو قدم می‌نهند و من تشنه زمزمه‌ای از لب‌های خشکیده آنهایم زیرا که من آب هستم . مهریه مادر گرامیشان. من آب هستم و تشنه... تشنه سیراب نمودنشان... فردا چگونه در پیشگاه پروردگار و ائمه معصومین(ع) و انبیا اعتراف نمایم که عزیزانشان را سیراب نکردم... آخر چرا من ای کاش می‌لرزیدم... ای کاش می‌لرزیدم و سی هزار شب‌پرست را به همراه شمر لعین و پسر سعد نابکار در کام خود فرو برده و بر حسین لبخند می‌زدم . نه کربلا.

آسمان تو هم چیزی بگو می‌گویند کربلا از زمین نیست؛ زمین هست؛ ولی جای آسمانی هاست... چون تا چند روز دیگر میزبان ستاره‌هاست.

کدام ستاره ها را می گویی؟! تو فردا خواهی دید که خورشید را سر می‌برند و تو پهنای آبی‌ات را چه خواهی کرد؟! روزی که خورشید به مسلخ می‌رود رنگ خون خواهم شد. اشک خواهی بارید؟! شاید. راستی ای فرات آیا می‌دانی که در ساحل سبز تو ماه بر زمین می‌افتد. وای بر ما خورشید در دل کربلا و ماه در بر من... مگر چه می‌خواهد بشود ما در کجای تاریخ ایستاده ایم؟! شاید هم تاریخ ایستاده است؟! آری تاریخ ایستاده است چون تحمل جای‌دادن این همه مصیبت را در پیکر خود ندارد پس تاریخ ایستاده است نگران و مضطرب از سرانجام خویش!!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان