دانلود و خرید کتاب بوف کور جام زن رویا وهمی
تصویر جلد کتاب بوف کور جام زن

کتاب بوف کور جام زن

نویسنده:رویا وهمی
انتشارات:سنجاق
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب بوف کور جام زن

کتاب بوف کور جام زن نوشتهٔ رویا وهمی است. نشر سنجاق این داستان بلند را به‌صورت الکترونیک منتشر کرده است.

درباره کتاب بوف کور جام زن

کتاب بوف کور جام زن برابر با داستانی بلند و شامل سه بخش با نام‌های «آیینه چهارگوش درب‌دار»، «هشت سال بعد» و «خواب بی‌مرگی» است.

نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر - مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آن‌ها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی می‌کند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزه‌ای (داستان و رمان، کتاب‌های علمی، کتاب شعر، تبدیل پایان‌نامه به کتاب و…) را می‌پذیرد. کتاب‌ها با این انتشارات، منتشر می‌شوند، می‌توانند به‌دست میلیون‌ها مخاطب برسند و نویسنده می‌تواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که می‌خواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کرده‌اند و اکنون می‌خواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.

خواندن کتاب بوف کور جام زن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان بلند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بوف کور جام زن

«از عصبانیت، چشم راستت به آرامی نیمه‌لا می‌شود و تو را به درگاه خوابنمایی می‌کشاند. در "برزخ خواب"، نیمی از تو که "خواب" است وادار می‌شود مانند نقاشی، رویایی پشت چشم چپت، نقش بزند. اما عجیب است که فکری در سرت نیست تا تبدیل به نقش رویا شود! برای‌همین فکرِخانه‌های کجو کوله و خالی را خواب می‌بینی که کسی آنجا نیست جز خودت؛ "پس بقیه کجان؟" کم پیش می‌آید در خانه‌ای پرجمعیت کسی نباشد، مگر در مواقع خاص. نزدیک‌ترین هنگام تعطیلی، عید نوروزِ توست. بنابراین رویایی می‌بینی که همه رفته‌اند سیزده به در. بلند می‌شوی تا ببینی آیا فرد دیگری هم مانند تو در خانه باقی مانده‌است؟ همزمان که آن رویا را رویت می‌کنی، در "برزخ بیداری" و در دنیای حقیقی، بی‌اراده وادار به نیمه تنه نشستن روی تختت می‌شوی؛ تا مانند بازیگری به اجرای رویایت بپردازی. احساس سرما می‌کنی. چادر کهنهٔ مادر مرده‌ات را به سر و کولت می‌پیچی و از روی تخت بلند می‌شوی. با گردنی که به یک‌طرف کج مانده، به راه می‌افتی و دوباره خوابگردی‌ات با چشمانی، یکی بسته و یکی باز، آغاز می‌شود. به‌سمت پستو می‌روی. آنجا نیز از مهتاب متاثر است. درحال پرسه‌گردی، نزدیک به آیینهٔ درداری که روی رف است، می‌شوی. درب‌های آیینه باز است و مانند شب قبل به اشتباه تصور می‌کنی پنجره‌ای که درب‌های چوبی‌اش به دوطرف باز است را می‌بینی. بر آیینه، به‌دلیل کجی سرت، رخی از چهره حقیقی‌ات را، با آن هیبت عجیب می‌بینی. اما باز نه خودت را می‌شناسی و نه متوجه می‌شوی که داری به آیینه نگاه می‌کنی؛ بلکه مانند شب قبل، به‌خیالت می‌آید عمویت را از پشت پنجره می‌بینی که درحال رد شدن از کوچه است. نزدیک‌تر می‌شوی. برق آیینه به چشم چپت نیز می‌خورد و با پلک‌پلک زدن‌هایی آن چشم نیز نیمه‌باز، نیمه با... یا قادر متعال! چه می‌بینم؟ اتفاقی ورای تصور، اتفاقی شگفت‌انگیز درحال شکل‌گیریست. به‌نحوی‌که برای آنی، خواب‌تر از خواب و بیدارتر از بیدار می‌شوی. بااین‌وجود به‌نظر نمی‌آید درحالت خوابنمایی، پی به عمق ظهور آن پدیده برده باشی. حالِ من‌هم بهتر از تو نیست. از شدت تعجب از رویت ظهوری غریب، ناخودآگاه دست راستم را به‌طرف سینه‌ام می‌برم. با این‌کار از بهت به در می‌آیم و قادر می‌شوم نفس حبس شده‌ام را، بیرون بفرستم؛ اما، مگر می‌شود این صحنهٔ باورنکردنی را در خود نگه داشت و به کسی نگفت؟ نه، هرگز، حتی اگر مرا به سُخره بگیرند؛ تا صدای خودم را به‌گوش خودم نرسانم، نمی‌توانم آرام بگیرم. چرا خودت را به نشنیدن می‌زنی؟ تو هم داری با چشم تاریک روشنت می‌بینی؛ اما حالیت نیست منشا تصاویری که می‌بینی از کجاست. ولی من، من از دور می‌بینم که، رویای سرت، سوار بر تیغه نوری، از روزن چشم چپت، بیرون و بازتابانده می‌شود بر جام آیینه! یا خدا، آخر این چیست، آیا حقیقتی پشت این ظهور است یا که چیزیست ماوراءطبیعه و باید سکوت کرد؟ رویایی که از چشمت منعکس شده، چهرهٔ شالمه بسته خودت است. با تکانی که می‌خوری رویایت محو می‌شود و این‌بار تصویر حقیقی صورتت، روی آیینه نمایان می‌شود. بااین‌وجود باقیمانده و کناره‌های تصویر رویایی، از زیر تصویر حقیقی، بیرون زده است. جفت‌وجور نشدن دو تصویر برهم موجب شده صورتت، کشیده‌تر و غریب به‌نظرت بیاید. برای‌همین تعجب می‌کنی. در همان حالت خوابنمایی، بدون‌آن‌که لب‌هایت تکان چندانی بخورد، با صدایی خفه که گویی از حجم آبی عبور کرده، می‌گویی: "چهره عمو چرا مثل آیینهٔ دق۱۸»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۲۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۲۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان