کتاب مغناطیس سیاه (کتاب اول؛ فرمان تاسیوس)

کتاب «مغناطیس سیاه (کتاب اول؛ فرمان تاسیوس)» نوشتۀ محمدرضا نیرومند و ویراستۀ محمدمجید عمیدی مظاهری است و انتشارات قندیل نور آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب مغناطیس سیاه (کتاب اول؛ فرمان تاسیوس)

مغناطیس سیاه، فرمان تاسیوس، جلد نخست از مجموعه‌ای ۶جلدی، یک ماجراجویی فانتزی جذاب است که در سرزمین اسرارآمیز و تاریک تارسیا روایت می‌شود. داستان با محوریت ۳ شاهزادۀ نوجوان شکل می‌گیرد: پارتاس، شاهزادۀ بزرگ‌تر و ۲ شاهزادۀ کوچک‌تر. این ۳ در می‌یابند که حقیقت در سرزمینشان در هاله‌ای از ابهام پنهان شده و عمویشان، فرمانروای کنونی، چیزی را از مردم مخفی نگه داشته است. وقتی مرگ مشکوک پدرشان و ارتباط آن با نیروهای تاریک برملا می‌شود، شاهزاده‌ها درمی‌یابند که راه نجات سرزمینشان تنها در یافتن ۵ نشان نقشۀ زرین و چراغ‌دان گمشده‌ای است که کلید آزادی و روشنایی به شمار می‌رود. اما این مسیر، مسیری پرخطر و مرگبار است، چرا که باید از دل سایه‌ها و نیروهای تاریک عبور کنند؛ همان نیروهایی که در کمین حقیقت و جان شاهزاده‌ها هستند.

کتاب مغناطیس سیاه نه‌تنها داستانی هیجان‌انگیز و مملو از ماجراجویی ارائه می‌دهد، بلکه بر اهمیت شجاعت، حقیقت‌جویی و ازخودگذشتگی تأکید دارد. شخصیت پارتاس که میان پذیرش ولیعهدی و ادامه‌دادن راه پدرش بر سر ۲ راهی قرار گرفته، تمثیلی از تصمیم‌گیری‌های دشوار زندگی است که همۀ ما با آن روبه‌رو می‌شویم. کتاب مغناطیس سیاه (کتاب اول؛ فرمان تاسیوس) با صحنه‌ای پرتنش آغاز می‌شود: پیرمردی که حامل رازی مهم است، در جنگلی مه‌آلود و وهم‌انگیز به‌سرعت حرکت می‌کند. قطرات عرق و صدای نفس‌های سنگین او، اضطرابی را منتقل می‌کند که از همان ابتدا خواننده را درگیر می‌سازد. این آغاز، وعدۀ یک سفر مهیج و سرشار از کشف را به خواننده می‌دهد.

مغناطیس سیاه (کتاب اول؛ فرمان تاسیوس) برای عاشقان داستان‌های فانتزی و نوجوانانی که به حقیقت و ماجراجویی علاقه دارند، اثری بی‌نظیر است. دنیای تخیلی این کتاب با عناصر تاریکی و روشنایی، شخصیت‌های قوی و روایتی پر تعلیق، تجربه‌ای فراموش‌نشدنی را رقم می‌زند.مغناطیس سیاه (کتاب اول؛ فرمان تاسیوس)، نخستین گام در سفری طولانی است که نوید ماجراهای بیشتر، دوستی‌های عمیق‌تر و کشمکش‌های نفس‌گیرتر را می‌دهد.

خواندن کتاب مغناطیس سیاه (کتاب اول؛ فرمان تاسیوس) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به نوجوانان و علاقه‌مندان به کتاب‌های فانتزی و تخیلی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مغناطیس سیاه (کتاب اول؛ فرمان تاسیوس)

«هوا گرگ‌ومیش بود و مه غلیظی فضای جنگل را فراگرفته بود. پیرمرد با گام‌های تندتر از آنچه از مردی به سن‌وسال او انتظار می‌رفت، در میان درختان حرکت می‌کرد. قطرات عرق از سرورویش می‌چکید و صدای نفس‌های سنگینش به زبری و ناصافی دست‌های چروکیده‌اش شده بود. دست‌های لرزانی که یک لوله کاغذ کهنه و رنگ‌ورورفته را با تمام توان در خود می‌فشرد. هوای دم صبح آخرین روز تابستان، سرمای پاییز را در خود داشت؛ اما پیرمرد سردش نبود، انگار به جز اضطراب، احساس دیگری نداشت.»