کتاب چرند و پرند
معرفی کتاب چرند و پرند
کتاب «چرند و پرند» نوشتۀ سیده زهره مقیمی است و انتشارات مانا ایده آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب چرند و پرند
راوی کتاب چرندوپرند در پی کاوش در پارادوکسها و تضادهای ذهنی خود، اقدام به گردآوری و طبقهبندی اخبار و وقایع جالب از کوچۀ فرجام کرده است. این اثر به شکل روایتهای کوتاه و جذاب، داستانهایی را از زندگی روزمره در این کوچه به تصویر میکشد. راوی با جمعآوری این اخبار از طریق شبکههای اجتماعی نظیر تلگرام، واتساپ و ایتا، سعی دارد تا روایتهایی را از زندگی محلی ارائه دهد که گاه با مستندات و تصاویری همراه است.
کتاب چرندوپرند با نگاهی طنزآمیز و انتقادی به شخصیتهای مختلف این محله پرداخته و ماجراهایی را روایت میکند که گاه خندهآور و گاه تأملبرانگیز هستند. شخصیتهایی نظیر آقا صمد، مصالحفروش، و نبات خانم، هر یک بهنوعی نمایندهای از فرهنگ و جامعه محلیاند که با ویژگیهای خاص خود، بر جذابیت داستانها میافزایند.
سیده زهره مقیمی با استفاده از زبانی ساده و محاورهای، تلاش میکند تا دنیای عادی و درعینحال شگفتانگیز این محله را به تصویر بکشد. هر داستان مانند یکتکه پازل بههمپیوسته است که در کنار هم تصویری کامل از زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این مکان را ارائه میدهد. چرندوپرند کتابی است که نهتنها سرگرمکننده است بلکه میتواند درک عمیقتری از جنبههای مختلف زندگی روزمره را به خوانندگان ارائه دهد و آنها را به تفکر دربارۀ واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعۀ خود وادارد. این اثر دعوتی به نگاهی تازه و متفاوت به زندگی شهری و محلهای است که در آن روزمرگی و شگفتی دستبهدست هم میدهند.
خواندن کتاب چرند و پرند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمانهای ایرانی و علاقهمندان به داستانهای طنز پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چرند و پرند
«سهچرخ موتوری آقا صمد مصالحفروش، با گاز دادنهای گوشخراش وارد کوچه شد و بادقت تمام از کنار بساط فروشگاه سیار نبات خانم عبور کرد. نبات خانم همان دختر ترشیدهٔ شصت و خوردهای ساله بود که گزینهٔ باز و روی میز تمام پسران محله که خدمت سربازی خود را که به اتمام رسانده بودند و از ازدواج امتناع میکردند بود. نبات خانم باقدرت در جایگاه مجردی خود مینشست و تمامی خواستگارانی که زنان محله برای او در نظر میگرفتند را رد میکرد و با اشاره به کاسبان و ساقیان محل میگفت که اگر اینها مَردن من خودم یکتنه ده تا مَردم، و قطع بهیقین حق با ایشان بود. فروشگاه سیار نبات خانم اکثر اوقات نبش کوچه پهن بود. ایشان در بساطش شامپو گلرنگ، صابون گلنار، کیسه حمام، سنجاققفلی، سنجاقسر، کش شلوار، لیف حمام و اسکاچ در طرح و رنگهای مختلف که در مواقع بارانی و برفی و مواقعی که آفتاب مغز آدم را به جوش میآورد در زیرزمین نمورش بافته و هنرنمایی میکرد، بود.»
حجم
۵۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۹ صفحه
حجم
۵۲۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۹ صفحه
نظرات کاربران
اویل کتاب نمیدونم بهش چی میگن اون شخص سوم ک داره داستان رو تعریف میکنه خیلی جالب شروع میکنه و داستان ی کشش خاصی داره ک وقتی مجبور شدم زمین گذاشتم فکرم پیشش بود. داستان درسته طنز ولی طنز اجتماعی ک
کتاب گیرایی بود و برای چند روز ذهنتو از روزمرگی دور میکنه و میبره وسط داستان