دانلود رایگان کتاب ورودی غربی، نیمکت سوم مهرداد اسماعیل‌پور
تصویر جلد کتاب ورودی غربی، نیمکت سوم

کتاب ورودی غربی، نیمکت سوم

انتشارات:سنجاق
امتیاز:
۳.۶از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ورودی غربی، نیمکت سوم

«ورودی غربی، نیمکت سوم» اثر مهرداد اسماعیل پور مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است. داستان‌های نوشته شده به طور میانگین شامل هفتصد کلمه بوده و شیوه‌ی روایی غالبا آن‌ها اول شخص است.
Ali_KamalipouR
۱۳۹۷/۱۲/۲۳

روزهای خوبی داشتم با داستانهاش .

سعید جان
۱۳۹۷/۰۸/۱۹

احسنت بابت رابگان بودن برم بخونم ببینم چه خبره...

a.m
۱۳۹۶/۰۶/۱۶

فضاسازی و جملات قشنگی تو این کتاب هست ,از خوندن داستان اخر به نام گاهی وقت ها واقعا لذت بردم ,خیلی ممنونم از نویسنده ی محترم و طاقچه ,موفق باشید واقعا فکر میکنی توی بحث برنده وجود داره .مگه مسابقه اس.ما فقط

- بیشتر
Mohammad Bagheri
۱۳۹۹/۰۱/۱۵

بعضی داستان هاش برام جذاب و بعضی دیگه یک کم گنگ بود.

mehdik2017
۱۴۰۲/۰۵/۱۷

اکثر داستانهاش گنگ نوشته شده و روان نیست البته رایگانه ولی جالب نبود

ولی من یه زمانی، یه جایی تو گذشته می تونستم خودم رو از این آینده ی کسل کننده نجات بدم.
مهرداد اسمعیل پور
یادمه می‌گفت: «آدما به پوچی نمی رسن، همشون تو پوچی هستن، فقط بعضیا مثل من بلدن چجوری دورش بزنن.»
مهرداد اسمعیل پور
انگار یه وقتایی اگه بمیری راحت تر زندگی می کنی.
fateme
همه فکر می کنن آدما می تونن از زندگی شون شکست بخورن. هی داد و فریاد راه میندازن که بهم خیانت شده، این زندگی ظالم حال من و گرفته. من زندگی رو اینطوری نمی‌بینم. هر تصمیمم من و به چیزی رسونده. انتظار بعضیا رو داشتم و بعضیا رو نه.
مهرداد اسمعیل پور
واقعا فکر می کنی توی بحث برنده وجود داره. مگه مسابقه‌اس. ما فقط درباره ی دیدگاهامون حرف می زنیم بعد تصمیم می گیریم دوست داریم کدوم بخش از نظرمون رو عوض کنیم»
fateme
گاهی وقت ها که نفسم می گیرد و سخت سرفه می کنم، یاد تو می افتم. یادت نمی آید چطور زیرچشمی می پاییدم که زودتر خسته شوی و بایستیم. همیشه دویدن را که شروع می کردی، دلهره ی جا ماندن و نرسیدن وجودم را می گرفت. پیش می رفتی با تمام سرعتت. از میان آدم ها و خیابان ها آسان رد می شدی. چند گام در میان، سرت را برمی گرداندی و نگاهم می کردی. چشمانت می گفت: «جا نمانی. کلی دیگر مانده.» دنبالت می کردم و بلند می خندیدیم اما درونم ترس کوچکی کم کم بزرگ می شد. چه می شود اگر جا بمانم؟ چه می شود اگر میان آدم ها و جاده ها گمت کنم؟ گاهی وقت ها که تشنه می شوم و آب می خورم، یاد تو می افتم. یادت نمی آید چطور لیوانم را کمی دورتر از دستانت می گذاشتم. دستت که می رسید، رحم نمی کردی، یک نفس تا آخرش را سر می کشیدی. بعد با تعجب که نگاهت می کردم، می گفتی: «لیوان من و تو ندارد. مال تو، مال من هم هست» لبخند می زدم اما درونم نگرانی کوچکی کم کم بزرگ می شد. چه می شود اگر عادت کنی صاحب همه چیز منی؟ چه می شود اگر من را جز دارایی خودت بدانی؟
مهرداد اسمعیل پور
انگار یه وقتایی اگه بمیری راحت تر زندگی می کنی.
مُحمد
مسیر اشتباه هیچ گاه به مقصد درست نمی رسد.
Mohammad Bagheri
صورت مشکلات ما همیشه سادن، به حل شون که می رسیم هزار نوع پیچیدگی درست میشه.
fateme
ولی من یه زمانی، یه جایی تو گذشته می تونستم خودم رو از این آینده ی کسل کننده نجات بدم.
"Shfar"

حجم

۷۹٫۷ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

حجم

۷۹٫۷ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

قیمت:
رایگان