کتاب از بابای بداخلاق تا خدا
معرفی کتاب از بابای بداخلاق تا خدا
کتاب از بابای بداخلاق تا خدا نوشتهٔ معصومه سارم پور است. نشر سنجاق این فیلمنامهٔ ایرانی را به صورت الکترونیک منتشر کرده است.
درباره کتاب از بابای بداخلاق تا خدا
کتاب از بابای بداخلاق تا خدا حاوی یک فیلمنامهٔ ایرانی است. این فیلمنامه روایتی واقعی از ماجراجویی معنویِ دختری است به نام «مونا» که در مواجهه با چالشها و تضادهای زندگی بهدنبال چیستی و چرایی درون خودش، سرانجام در مکاشفهای الهی و رؤیایی واقعی میتواند خدا را درک و او را در آغوش بکشد. مونا این تجربه را که آن را زیبا و خاص دانستهاند، با دیگران به اشتراک میگذارد. گفته شده است که پس از خواندن این کتاب بهراحتی حضور و وجود خداوند را در زندگیتان احساس و لمس خواهید کرد و به پاسخ بسیاری از سؤالات درونیتان دست خواهید یافت.
میدانیم که فیلمنامه متنی است که برای ساختن فیلم نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به نمایشنامه و رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. فیلمنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران و عوامل دیگر برای تولید یک فیلم است.
نشر سنجاق زیرمجموعهٔ «طاقچه» برای ناشر- مؤلفان است. نشر سنجاق از صفر تا صد انتشار کتاب کنار مؤلفان و مترجمان است و آنها را با ارائهٔ باکیفیت تمام خدمات لازم، پشتیبانی و همراهی میکند. این نشر سفارش انتشار کتاب و اثر در هر حوزهای (داستان و رمان، کتابهای علمی، کتاب شعر، تبدیل پایاننامه به کتاب و…) را میپذیرد. کتابها با این انتشارات، منتشر میشوند، میتوانند بهدست میلیونها مخاطب برسند و نویسنده میتواند با فروش کتابش درآمدی ماهانه کسب کند. این انتشارات برای افرادی است که میخواهند کتاب جدیدی منتشر کنند و برای افرادی است که پیش از این، کتابی منتشر کردهاند و اکنون میخواهند نسخهٔ الکترونیکی آن را منتشر کنند.
خواندن کتاب از بابای بداخلاق تا خدا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران و قالب فیلمنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب از بابای بداخلاق تا خدا
«مونا: اون هم هنوز همین جاست. هنوزداره ازم تعریف میکنه، هرچی که دوست دارم بشنوم رو داره میگه، داره میگه آروم بگیر، من هستم عشق من، به من میگه عشق من! باورت میشه؟
من برتر: آره باورم میشه. تو چی؟
مونا: میخوام که باورم بشه، میخوام همونی باشم که اون میگه، میخوام باورش کنم. داره من رو میکشونه سمت خودش!
برداشت چهاردهم (من وصدا خوبه):
مونا: میشه دوباره با هم حرف بزنیم؟ ازاون روز دوست دارم هرروزصدات رو بشنوم. هر روزکه نه، هر لحظه. من ساکت میمونم، تو باهام حرف بزن.
صدا خوبه: سلام عشق دوست داشتنی من! زیبای من!
مونا: یه لحظه وایستا! نمیدونم کی هستی اما باش. چرا همیشه اینجایی؟ یعنی هر وقت بخوام باشی هستی، خیلی جالبه!
صدا خوبه: من همیشه اینجام نگران نباش. هروقت که تو بخوای، هیچ لحظهای نبوده و نیست که من نباشم. بودن، ذات منه. غیرازاین نیست.
مونا: تا حالا کجا بودی؟ چرا تا حالا صدات رو نمیشنیدم؟
صدا خوبه: چون تا حالا خودت نخواسته بودی، هرجاییکه تو سکوت کنی و آروم بگیری من پیدا میشم. تو خودت من رو نمیشنیدی، نمیدیدی و حس نمیکردی.
مونا: واااای! مگه دیده هم میشی؟ اگه بتونم ببینمت خیلی خوب میشه. الان کجایی؟ تو رو خدا خودت رو نشونم بده.
صداخوبه: باشه حتماً. برو جلوی آیینه و توی چشم های خودت خیره شو، برای چند لحظه! اون وقت من رو میبینی.
مونا: بذارببینم. تا حالا توی چشم های خودم خیره نشده بودم. وَوووووه!!! این کیه؟ نه هیچی نیست. چرا یه چیزی هست! یکی هم ازتوی آیینه داره به من نگاه میکنه! ازتوی چشم هام! حسش میکنم! به خدا یکی اونجاست! چرا اینجوری شدم؟ حس میکنم خودم رو نمیشناسم. اونی که توی آیینه است واقعاً خود منم؟
صدا خوبه: کافیه، حالا به اون گلدون نگاه کن. همون که گل هاش صورتیه، یا اصلاً از پنجره به اون پرنده نگاه کن که روی دیواره، رفتی؟
حالا خوب نگاهشون کن، بهشون خیره شو، سکوت کن، تمرکز کن، چی حس میکنی؟
مونا: یه چیز آشنا! یه چیزی که میگه من همین جام! یه لحظه وایستا! همون حسی رو داره که وقتی به چشم هام خیره شده بودم داشتم. مثل همون حس قُل قُل توی دلم، اون پرنده هم همون حس رو بهم میده و اون گل. حتی برگ های اون درخت! انگار قلبم داره هِی گشاد میشه، آخه چرا؟»
حجم
۵۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
حجم
۵۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
نظرات کاربران
خیلی ممنون از نویسنده محترم بابت این محتوای تاثیر گذار ،دوست دارم از نوشته های این نویسنده بیشتر بخونم با تشکر
از نظر من کتاب جالبی بود ، مخصوصا برای جوانان و نوجوان که دچار سردرگمی در شناخت خدا هستند با تشکر