دانلود و خرید کتاب پلکان نهم پروانه آذرگون
تصویر جلد کتاب پلکان نهم

کتاب پلکان نهم

انتشارات:نشر پیدایش
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب پلکان نهم

کتاب پلکان نهم نوشتهٔ پروانه آذرگون است. نشر پیدایش این کتاب را منتشر کرده است.

درباره کتاب پلکان نهم

کتاب پلکان نهم کفش کهنه شامل نه داستان کوتاه ایرانی است که عبارت‌اند از

  • عروسک‌ساز
  • پلکان نهم
  • فضای ابری
  • احراز هویت
  • ماجرای یک شوخی
  • سرباز خاج
  • اتاق خالی
  • سرو سوخته

این داستان‌ها واقعی نیستند اما چنان واقعی نوشته شده‌اند که بعید است کسی آن را زندگی نکرده باشد. این کتاب از مجموعه‌ٔ رمان بزرگسال انتشارات پیدایش منتشر کرده است.

خواندن کتاب پلکان نهم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پلکان نهم

«یک کفش ایمنی قدیمی سیاه که دهن باز کرده بود و حسابی آش و لاش بود. هر بار جلوِ یکی از هنرجویان تازه‌کار می‌گذاشتم چشمانش از تعجب گشاد می‌شد و می‌گفت: «استاد من این رو باید بکشم؟»

من لبخندی مرموز حواله‌اش می‌کردم و می‌گفتم: «این کفش رو فقط یه نفر تونسته بکشه. شما شروع کن شاید دومی باشی.» و روی صندلی سبز بزرگم فرو می‌رفتم.

روزی که من و این کفش با هم آشنا شدیم، چهل‌وچند سال داشتم. تازه مغازۀ کوچکی در طبقۀ پنجم پاساژ قائم خریده بودم که پر بود از خطاط، نقاش، منبت‌کار، معرق‌کار که دستی بر آتش هنر داشتند. مردمِ خسته از جنگ چندسالی چشمشان به دیدن این مدل زیبایی‌ها عادت کرده بود و بچه‌های نوجوان و جوانشان را می‌فرستادند تا بلکه هنرمندی را تحویل جامعه بدهند. اوضاع خوب بود و پاساژ هم به لطف جای مناسب، رونق خوبی داشت. من هم مثل باقی هنرمندان آن طبقه با هزار ذوق و شوق همۀ تابلوهای ریز و درشت را از خانۀ پدری به آنجا بردم و به دیوارها آویختم، یک ویترین نیم‌بند با تیر و تخته برای خودم دست و پا کردم. یکی هم پیدا شد نوری در ویترین چکاند و تابلوهای کوچک و بزرگی که بشود جلوِ دید گذاشت، توی ویترین چیدم. کم‌کم بخت با من یار شد چندتایی سفارش کار گرفتم، سرم گرم و جیب زنم پرپول شد.

آن روز اواسط مهرماه بود و من طبق روال هر روز مشغول نظافت بودم. روی شیشۀ ویترین محلول شیشه‌پاک‌کن را پاشیدم و دستمال زبر سفیدی که به خاکستری می‌زد روی سطح آن می‌کشیدم و باسرعت رد شیشه‌پاک‌کن را پاک کردم و تا کمر خم شده و قسمت پایین شیشه را دستمال می‌کشیدم که یک‌جفت کفش درست جلوِ دماغم ایستاد. از آن کفش‌های زمختی که جوش‌کارها وقت کار می‌پوشند و آن‌قدر سگ‌دو می‌زنند که رُس کفش کشیده شده و هر لحظه ممکن است از هم بپاشد. کمر راست کردم تا صاحب کفش را ببینم و از او بپرسم این کفش‌های کهنه را به من می‌فروشد یا نه. چند روز قبل هم یک‌جفت پوتینْ پای یک سرباز که جلوِ ویترین ایستاده بود نظرم را جلب کرده بود. خیلی دلم می‌خواست چیزی شبیه آنها را جلوِ بچه‌های کلاس بگذارم و درحالی‌که خط‌خطی‌های روی کاغذ را با پاک‌کن پاک می‌کنند و زیر لب غر می‌زنند تماشایشان کنم. به قیافۀ جوان صاحب کفش نگاه کردم؛ مثل همۀ کارگرهایی که در کوچه و بازار می‌دیدم قیافۀ رنج‌دیده و زحمت‌کشی داشت. بلندقد بود، با صورتی مردانه و آفتاب‌سوخته، به‌رغم سن و سالش شقیقه‌هایش زود سفید شده بودند. دستانش را توی جیب‌های یک لباس سرمه‌ای یکسره کرده بود. با دهانی نیمه‌باز به تابلوِ شکارگاه شیر نگاه می‌کرد که در ابعاد یک‌دردو متر روی دیوار روبه‌روی ویترین آویزان کرده بودم. وقتی حسابی از دیدن تابلوِ رنگ‌روغن سیر شد، سر به سمتم چرخاند و گفت: «آقا این نقاشی رو خودتون کشیدید؟»

لهجۀ شیرین کردی داشت و کلمات را غلیظ ادا می‌کرد. خوشحال بودم که سر حرف را باز کرده.»

n>»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

حجم

۱۰۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۸ صفحه

قیمت:
۶۳,۰۰۰
تومان