کتاب بادکنکی که آرامش را دوست داشت
معرفی کتاب بادکنکی که آرامش را دوست داشت
کتاب بادکنکی که آرامش را دوست داشت نوشتهٔ طاها نامجو است. انتشارات متخصصان این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب بادکنکی که آرامش را دوست داشت
موضوع قصهٔ بادکنکی که آرامش را دوست داشت مربوط به بادکنک خودخواهی است که جز خودش به هیچ کس فکر نمیکرد و با همه کس با بدجنسی رفتار میکرد. خودش رو از همه بالاتر و جنگل را متعلق به خودش میدانست و دیگران حق سروصدا نداشتند...
درباره انتشارات متخصصان
انتشارات متخصصان با توجه به تخصص چندین ساله در صنعت چاپ و نشر کتاب و داشتن شناخت کامل و جامع از بازار، اقدام به چاپ بالغ بر ۵۰۰۰۰۰ جلد کتاب در رشتههای ادبی شامل شعر و داستان و رمان، روانشناسی، جامعهشناسی و رشتههای مهندسی کرده است. آغاز کار انتشارات متخصصان به سال های ۸۵-۸۶ برمیگردد و در طول این سالها به واسطهٔ تجربه و شناخت پذیرای چاپ کتاب بیش از ۲۰۰۰ نویسنده بوده است.
خواندن کتاب بادکنکی که آرامش را دوست داشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کودک و نوجوان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بادکنکی که آرامش را دوست داشت
«کمی دورتر یک بادکنک بزرگ و خشن و شکمو در غاری زندگی می کرد. بادکنک قصهی ما سکوت و آرامش را خیلی دوست داشت و با کمی سروصدا بسیار خشمگین میشد. یک روز صبح که بادکنک از خواب بیدار شد، تصمیم گرفت به جنگل برود تا کمی حال و هوایش عوض شود. همین طور که قدم می زد و از سکوت جنگل لذت می برد، ناگهان کلاغی بر روی شاخه ی درختی نشست. و با قارقار خود سکوت جنگل را شکست. بادکنک عصبانی شد و رو به کلاغ کرد و گفت: «ای کلاغ بد صدا، صدایت را ببر، اگر یک بار دیگر سروصدا راه بیندازی، تو را یک لقمه ی چپت می کنم.» کلاغ خنده ای کرد و گفت: «ای بادکنک بد قواره، تو میخواهی مرا بخوری؟ من با این نوک تیزم شکم گنده ات را پاره می کنم.» کلاغ این را گفت و به طرف بادکنک حمله کرد. با نزدیک شدن کلاغ بادکنک دهان بزرگش را باز کرد و کلاغ را بلعید. رفت و رفت تا به شتری رسید. شتر، بسیار بزرگ و چاق و چله بود و پاهای پهنی داشت.»
حجم
۲۰٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
حجم
۲۰٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه