کتاب مردی میان علفزار
معرفی کتاب مردی میان علفزار
کتاب مردی میان علفزار نوشتۀ نعیمه مختارپور نیلق (ملقب به هیما) در انتشارات آذرفر به چاپ رسیده است.
درباره کتاب مردی میان علفزار
کتاب مردی میان علفزار داستانی از نویسندهای ایرانی است که زمینۀ آن در کشوری خارجی و شخصیتهای آن غیرایرانی هستند. داستان دربارۀ زنی به نام نیلا اوانز است که همراه دستیار خود به نام استیون در اتوبوسی عازم جایی هستند. در میانۀ راه، نظامیان اتوبوسشان را نگه میدارند و یک نظامی چکمهپوش فردی به نام استاندار کالیگاری را میکشد. او در حال خارج شدن از اتوبوس، به نیلا و استیون که خود را مخفی کردهاند مشکوک میشود و نیلا را بازداشت میکند. در ادامۀ داستان، خواننده با رازهای نیلا که سعی میکند هویت واقعیاش را از دیگران پنهان کند، آشنا میشود.
داستان مردی میان علفزار در ۹ بخش روایت میشود. عنوان بخشها عبارت اند از: نجواهای دفن شده؛ صدای تو؛ جای خالی تو؛ معشوق؛ با من شریک شو؛ حقیقت؛ کریسمس؛ مردی میان علفزار؛ هر جای جهان که باشد.
از نعیمه مختارپور نیلق نویسندۀ کتاب، پیش از این چند کتاب با موضوعات مختلف منتشر شده است؛ از جمله یک کتاب شعر با نام بادبادکهای بینخ، یک متن ادبی با نام کاناپۀ سرد و ۲ رمان به نامهای آن شهر دور در ژانر خانوادگی و تراژدی و صد و هشتادمین روز در ژانر جنایی و پلیسی.
خواندم کتاب مردی میان علفزار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران داستان ماجراجویانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مردی میان علفزار
«شنیده بودم قدرتش به حدی است که موقع شلیک، لگد محکمی به بدن تیرانداز نیزند. برای همین هم نشانهگیری با روالو آسان نیست. ولی مرد چکمهپوش روبهروی ما بود و لولۀ روالو درست روی سینۀ استیون. کاری نداشت! فقط باید روی ماشه میلغزید تا به همان راحتی که به آقای کالیگاری مرحوم شلیک کرد، به استیون هم شلیک کند. نیمخیز بودم که تنم را کشیدم سمت اسلحه. افتادم روی صندلی و بازویم جسبید به اسلحه. سر لولۀ روالو منحرف شد و فرو رفت به رویۀ کهنه و چرکی صندلی. تا صدای جیغ و دادی از صندلی عقب شنیدم، فهمیدم چقدر بیفکرم!»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب کوتاهی در مورد اتفاقهایی هست که برای خبرنگار زن تو کشور دشمن می افته و رابطه دوستانه نیلا و دشمن فارق از جنگ رو نشون میده. قسمت جذاب داستان برای من سرنوشت شخصیتهای کتابه و همدردی که با همه شخصیت
داستان کوتاه و ملموسی داره. دربارهٔ خبرنگاریه که اتفاقی وارد جنگ مرزی میشه. داستان با اینکه کوتاهه ولی به قدر کافی و موثری روایت شده. شخصیتها همگی به موقع نقش خودشونو ایفا میکنن و کسی زیادی نیست. هر اتفاقی توجیح