کتاب شناخت و تصمیم گیری در سیستم های پیچیده انطباقی، عامل انسانی در عملکرد سازمانی

کتاب «شناخت و تصمیم گیری در سیستم های پیچیده انطباقی، عامل انسانی در عملکرد سازمانی» نوشتۀ مگان کارمودی - باب و  ترجمۀ مهدی عبادی موید، صادق کیانی اجگردی و جواد بیات است و انتشارات نمای علم آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب شناخت و تصمیم گیری در سیستم های پیچیده انطباقی، عامل انسانی در عملکرد سازمانی

با دیدن عنوان کتاب شاید اولین سؤال این باشد که سیستم‌های انطباقی پیچیده اساساً چه نوع سیستم‌هایی هستند؟ این سیستم‌ها تصویر کلی از اغلب روابط در دنیاي طبیعی را توصیف می‌کنند که شامل روابط مشمول در رفتار انسان در سیستم‌های اجتماعی فنی می‌شوند. چنین روابطی، چندمتغیره و اغلب غیرخطی هستند؛ یعنی چندین متغیر در حال تعامل وجود دارند که به یک متغیر یا حتی به مجموعه‌ای از متغیرها تبدیل می‌شوند و ممکن است تغییرات ثابت یا تناسبی را در متغیر حاصله پیش‌بینی نکنند. علم پیچیدگی، رویکردی در تحقیق برشمرده می‌شود که بر رفتارهای درون سیستم‌های انطباقی پیچیده خصوصاً درون الگوهای اصلی روابط تمرکز می‌کند.

کتاب شناخت و تصمیم‌گیری در سیستم‌های پیچیده انطباقی، عامل انسانی در عملکرد سازمانی، بعضی از ابعاد بیولوژیکی و جامعه‌شناختی رفتار انسان را بررسی خواهد کرد که به پیش‌بینی تصمیم‌گیری فردی، سازمانی و استراتژیک کمک می‌کند. این کتاب مدل‌هایی از مهندسی سیستم‌ها و عوامل انسانی را بررسی می‌کند که با موفقیت در تصمیم‌گیری استراتژیک در سازمان‌های پیچیدۀ متعدد به کار برده شده‌اند. عامل اصلی، عامل انسانی در تصمیم‌گیری و اجراي تصمیم است. کلیدها عبارت‌اند از: برقراری ارتباط، هماهنگی و انطباق‌پذیری. کتاب شناخت و تصمیم‌گیری در سیستم‌های پیچیده انطباقی، عامل انسانی در عملکرد سازمانی همچنین بر پیچیدگی تجمیعی تمرکز دارد که به چگونگی عملکرد مؤلفه‌های فردی برای ایجاد سیستم‌های با رفتار پیچیده ربط پیدا می‌کند. 

خواندن کتاب شناخت و تصمیم گیری در سیستم های پیچیده انطباقی، عامل انسانی در عملکرد سازمانی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران کتاب‌های حوزۀ مدیریت و کسب‌و‌کار پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شناخت و تصمیم گیری در سیستم های پیچیده انطباقی، عامل انسانی در عملکرد سازمانی

«اوایل قرن بیستم به‌عنوان زمانی شناخته می‌شود که استفاده خانگی از ضدعفونی‌کننده‌ها اشاعه یافت. این دوره، زمانی که عفونت‌های فلج اطفال در میان کودکان تدریجاً رو به فزونی گذاشته بود که پیامدهای ویرانگری داشت. در نظریه موسوم به نظریه خیلی تمیز فلج اطفال، برخی اپیدمیولوژیست‌ها نشان دادند که بخشی از این افزایش حداقل به این دلیل است که قبل از این زمان، نوزادان و نوپایان در خانه‌هایشان در معرض جرمی قرار می‌گرفتند که موجب فلج اطفال می‌شود، درحالی‌که هنوز تحت حمایت آنتی‌بادی‌های موجود در شیر مادرشان قرار دارند؛ لذا آنها توانستند ایمنی خود را به روشی امن بنا نهند. اگرچه با ظهور ضدعفونی‌کننده‌های خانگی، کودکان در دوره کودکی دیرتر در معرض جرم قرار گرفتند؛ یعنی زمانی که در بیرون از خانه بازی می‌کردند که در آن دوره آنها دیگر تحت حمایت ایمنی مادرشان قرار نداشتند»