کتاب دشمن خونی

کتاب دشمن خونی به‌قلم جان کریرو با ترجمهٔ محمد علی نژاد را نشر کتاب مهربان منتشر کرده است. این کتاب، راوی داستان بازی‌های پشت پرده‌ٔ شرکت خدمات سلامت و تجهیزات پزشکی ترانوس در کالیفرنیا است.

درباره کتاب دشمن خونی

تصور اغلب ما در مورد فعالیت‌های شرکت‌های معروف و مطرح امریکایی با آنچه در واقعیت رخ می‌دهد، تفاوت فاحشی دارد. رسانه‌های وابسته به این شرکت‌ها به‌صورت مداوم از شادی‌ها، موفقیت‌ها و دستاوردهای آن‌ها می‌گویند. غافل از اینکه در پشت پردهٔ این شرکت‌ها رازهای بسیاری نهفته است. کتاب دشمن خونی، داستانی است که براساس ماجرای واقعی کلاهبرداری شرکت ترانوس، یک شرکت خدمات سلامت و تجهیزات پزشکی در آمریکا و براساس مصاحبه با کارمندان و پرونده‌های حقوقی شکایت از این شرکت نوشته شده و می‌کوشد چهره‌ی واقعی بعضی از شرکت‌های آمریکایی و رازهای گوشه‌های تاریک دنیای سرمایه‌داری در این کشور را به خواننده بنمایاند.

خواندن کتاب دشمن خونی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به داستان‌های خارجی که از رخدادهای واقعی الهام گرفته‌اند از خواندن این کتاب سود خواهند برد.

بخشی از کتاب دشمن خونی

«تیم کمپ خبرهای خوبی برای تیمش داشت. مدیر عامل سابق آی‌بی‌ام، مسئول بخش بیوانفورماتیک ترانوس استارت‌آپی پیشرو در سیستم آزمایش خون شده بود. این شرکت به‌تازگی اولین نمایش زندهٔ بزرگ خود را برای یک شرکت داروسازی به پایان رسانده بود. الیزابت هولمز، مؤسس ۲۲ ساله‌ٔ ترانوس به سوئیس سفر کرده بود تا قابلیت‌های این سیستم جدید را به مدیران اجرایی نوارتیس، غول داروسازی اروپا نشان دهد. کمپ در ایمیلی به تیم پانزده‌نفرهٔ خود نوشت: «الیزابت صبح امروز به من زنگ زد. او مراتب تشکر خود را اعلام کرد و گفت همه‌چیز عالی بود. او ضمن ابراز ارادت به‌طور ویژه از من خواست تا از شما تشکر کنم او همچنین به این نکته اشاره کرد که نوارتیس به‌شدت تحت تأثیر سیستم قرار گرفته و ضمن تقاضای پیشنهاد رسمی برای حصول توافق مالی درخصوص پروژه ابراز علاقه کرده است. ما آنچه را که باید انجام دادیم.» این یک لحظهٔ حیاتی برای ترانوس بود یک استارت‌آپ سه ساله از ایده‌های بلند‌پروازانهٔ هولمز در خوابگاه دانشگاه استنفورد به یک محصول واقعی تبدیل شده بود و حالا یک شرکت بزرگ بین‌المللی به استفاده از آن ابراز تمایل می‌کرد. این موفقیت باعث شد هولمز راه ورود خود به دفتر مدیران ارشد را پیدا کند. یکی از این مدیران ارشد هنری موزلی رئیس بخش مالی ترانوس بود. موزلی هشت ماه پیش در مارچ ۲۰۰۶ به این شرکت پیوسته بود. آدمی شیک‌پوش با چشمان سبز خیره‌کننده و شخصیتی مصمم. او در سیلیکون‌ولی یک فرد خبره در زمینهٔ فناوری به حساب می‌آمد موزلی بعد از گذراندن دوران کودکی خود در واشنگتن برای اخذ مدرک ام‌بی‌ای وارد دانشگاه یوتا شد. او در دههٔ ۱۹۷۰ میلادی به ایالت کالیفرنیا آمد و دیگر هیچ‌وقت آنجا را ترک نکرد اولین شغل او ساخت تراشه در شرکت اینتل بود. سپس در مقام متخصص بخش مالی در چهار شرکت تکنولوژی مختلف مشغول به کار شد که دو تا از آن‌ها دولتی بودند با این همه شاید خود موزلی هم هیچگاه فکرش را نمی‌کرد که روزی پایش به شرکتی همچون ترانوس باز شود. چیزی که موزلی را رهسپار ترانوس کرد استعداد و تجربه‌ای بود که در الیزابت جمع شده بود. اگرچه الیزابت جوان بود ستاره‌های کسب‌وکار متعددی او را احاطه کرده بودند. رئیس هیئت مدیرهٔ شرکت دونالد ال لوکاس، یک سرمایه‌گذار بسیار خطر‌پذیر معروف بود که زمانی با سرمایه‌گذاری روی نرم‌افزار لری الیسون و کمک به او برای گرفتن شرکت اوراکل در اواسط دهه‌ٔ ۱۹۸۰ باعث میلیاردر شدنش شده بود. لوکاس و الیسون سرمایه‌شان را نیز همراه خود به ترانوس آورده بودند. یکی دیگر از اعضای هیئت مدیره که شهرت فراوانی داشت، شانینگ رابرتسون، استادیار دانشکدهٔ مهندسی استنفورد بود رابرتسون یکی از ستاره‌های دانشگاه استنفورد بود مقالات او در خصوص خواص اعتیادآور سیگار، صنعت دخانیات را مجبور به امضای یک قرارداد ۶۵ میلیارد دلاری با ایالت مینسوتا در دههٔ ۱۹۹۰ کرده بود. موزلی با کمی معاشرت با او فهمیده بود که رابرتسون مغز متفکر جهان اليزابت به حساب می‌آمد. ترانوس تیم مدیریتی بسیار قدرتمندی داشت کمپ سی سال در «آی‌بی‌ام» کار کرده بود. دیان پارکس، مدیر ارشد تبلیغات ترانوس در شرکت‌های دارویی و زیست فناوری ۲۵ سال سابقهٔ کار داشت جان هاوارد نایب رئیس بخش محصولات سال‌ها در شرکت تراشه‌سازی پاناسونیک کار کرده بود. در حقیقت تیم مدیریتی ترانوس از مقیاس‌های یک استارت‌آپ کوچک بسیار بزرگ‌تر بود.»