کتاب اگر پری را دیدی...

کتاب اگر پری را دیدی... نوشتۀ ماری لوئیز گی با ترجمۀ ریحانه جعفری در انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است. این کتابِ مصور، جزو کتاب‌های پرنده آبی در گروه کودک و نوجوان نشر و مناسب برای کودکان گروه سنی ب است.

درباره کتاب اگر پری را دیدی...

کتاب اگر پری را دیدی... جزو مجموعه داستان‌های من و برادرم است، مجموعه‌ای دربارۀ کنجکاوی‌های ناتمام یک خواهر و برادر. از این مجموعه کتاب‌های زیر در فارسی ترجمه شده‌اند:

وقتی خواهرم کوچولو بود

اگر پری را دیدی...

چه کسی نخ ماه را نگه می‌دارد؟

شب‌به‌خیر داداش

آسمان و دریا کجا به هم می‌رسند؟

آدم‌برفی‌ها کجا می‌خوابند؟

داستان این کتاب، دربارۀ خواهر و برادری به نام‌های سام و استلا است. سام از استلا کوچک‌تر است و بنابراین همیشه پرسش‌های زیادی دارد. داستان با پرسش و پاسخ‌های این خواهر و برادر آغاز می‌شود و با تلاش آن‌ها در راه رفع کنجکاوی‌هایشان ادامه می‌یابد. این دو در طبیعت بودند که یک‌باره استلا ناپدید می‌شود. او داشت تمرین می‌کرد که با فکر کردن به چیزهای نامرئی، مثل باد و موسیقی یک‌دفعه‌ غیب شود. برای همین هم پشت بوته‌ها رفته بود. سام گمان کرد استلا می‌خواهد تبدیل به پری شود؛ اما استلا به او می‌گوید که پری‌ها نامرئی نیستند و او خیلی از آن‌ها دیده است. او دست سام را می‌گیرد و به آن طرف جنگل می‌برد تا پری‌ها را به او هم نشان دهد. سام که کمی می‌ترسد با اکراه همراه او می‌رود. سام و استلا سر راهشان، پروانه‌ها و گوسفندها را می‌بینند و استلا به پرسش‌های سام دربارۀ آن‌ها پاسخ می‌داد. اما آن‌ها قرار است برای دیدن پری‌های مرئی تا کجا بروند؟ اصلاً مگر می‌شود پری را دید؟

کتاب اگر پری را دیدی... داستانی مصور است که کنجکاوی‌های بامزۀ کودکان دربارۀ چیزهای رؤیایی و نادیدنی را روایت می‌کند. در این داستان بامزه و جالب، کودکان علاوه بر قصۀ کتاب با طبیعت و حیوانات نیز آشنا می‌شوند. تمام صفحه‌های کتاب، تصاویر رنگی بامزه و بانشاطی دارد که برای هر بیننده‌ای دلنشین هستند.

خواندن کتاب اگر پری را دیدی... را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به کودکان دوستدار کتاب‌های داستان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب اگر پری را دیدی...

«سام فریاد زد: «استلا، استلا، کجایی؟»

استلا یواش گفت: « من این‌جا هستم.»

سام گفت: «کجا؟ نمی‌توانم ببینمت.»

- چون دارم تمرین می‌کنم نامرئی بشوم.

سام گفت: «حالا دیدمت. چه‌طوری غیب شدی؟»

- به چیزهای نامرئی، مثل باد و موسیقی، فکر کردم.

سام پرسید: «به پری هم فکر کردی؟»

استلا گفت: «پری‌ها نامرئی نیستند. تا حالا هزارتاشان را دیده‌ام.»