کتاب حاضرترین غایب
معرفی کتاب حاضرترین غایب
کتاب الکترونیکی حاضرترین غایب نوشتۀ نازنین کوثر اسلامی فرد است و انتشارات حامیان آن را منتشر کرده است. کتاب حاضرترین غایب، شامل داستانی کوتاه و مذهبی است.
درباره کتاب حاضرترین غایب
یافتن بهترین کتاب کودک یکی از مشغلههای ذهنی والدین محسوب میشود؛ چرا که کودکان با کمک کتابهای کودکانه میتوانند به درک و رشد بهتری برسند. زمانی که صبحت از خرید کتاب کودک میشود منظور فقط کتاب داستان کودک یا کتاب قصههای کودکانه نیست، بلکه این مجموعه کتاب شعر کودک، کتاب علمی کودک و... را هم در برمیگیرد که بسیار مهم هستند.
قبل از هر اقدامی باید بدانید برای چه کسانی میخواهید کتاب بخرید و بر اساس گروه سنی او اقدام کنید. بهعنوانمثال اگر برای کودکی ۱۰ساله دنبال کتاب هستید، با جستوجوی بهترین کتاب برای کودکانه ۱۰ساله میتوانید مشکل خود را حل کنید؛ اما فراموش نکنید گروه سنی کتابهای کودک بسیار مهم است. در مجموع، کتاب کودک با تصویر بسیار مورد استقبال قرار میگیرد؛ چرا که رنگها کودکان را به خود جذب میکنند. در ادامه با این تقسیمبندی گروه سنی کودکان آشنا میشوید:
گروه الف: سالهای قبل از دبستان
گروه ب: کلاسهای اول، دوم و سوم دبستان
گروه ج: کلاسهای چهارم، پنجم و ششم دبستان
کتاب حاضرترین غایب، داستانها و روایتهای را بازگو میکند که در آنها موضوع امام زمان در محوریت اصلی قرار دارد.
خواندن کتاب حاضرترین غایب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان بالای ۹ سال و نوجوانان مناسب است.
بخشی از کتاب حاضرترین غایب
«در مسجد با صدایی آرام باز شد و مرد جوانی داخل آمد. یعنی چه کسی نیمه شب به مسجد میآید؟ به سمت جوان رفتم.
- سلام آقا! چرا این وقت شب به مسجد اومدي؟
جوان سرش را بالا نیاورد و با سري پایین و صدایی رسا، در پاسخ من گفت: علیکالسلام. مسافرم و این ساعت جایی براي موندن پیدا نکردم. اگر مشکلی نیست، میتونم تا روشنی روز اینجا بمونم؟» پس او یک مسافر است!
گفتم: مشکلی نیست. میتونی اینجا بمونی. اگر خسته نیستی، من برم چاي بیارم
جوان مسافر سري تکان داد. من به سمت آشپزخانه رفتم. چاي از قبل آماده بود. چه عالی! چای را در استکانها ریختم و از آشپزخانه بیرون آمدم. آن جوان مسافر هنوز از جای خودش تکان نخورده بود.
- چرا اینجا ایستادی پسرم؟ بیا بریم یکگوشهای بنشینیم.
جوان دوباره سري تکان داد و کمی عقبترهمراه من به دیوار انتهایی مسجد آمد و به پشتی تکیه داد. کنار او نشستم. چاي را تعارف کردم و سپس پرسیدم: کمی از خودت بگو. اسمت چیه و از کجا آمدی؟...»
حجم
۶٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه
حجم
۶٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه
نظرات کاربران
بسیار زیبا بود و آسمانی رو به همون حال و هوای پیرمرد میبره. بسیار جذاب بود. داستان 4 حرف عشق نیز بسیار هوشمندانه شهدای نیروی انتظامی رو که در جامعه مغفول مانده اند رو به تصویر کشیده. احسنت به نویسنده داستان