کتاب کوچه های راز
معرفی کتاب کوچه های راز
کتاب «کوچه های راز» سرودۀ سعیده کتیبه است و انتشارات ماهواره آن را منتشر کرده است. کوچههای راز مجموعهای از اشعار زیبای کلاسیک را در برمیگیرد.
درباره کتاب کوچه های راز
میدانیم که شعر فارسی عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همهوهمه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدان گونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
کتاب کوچههای راز، مجموعه شعر سعیده کتیبه، شاعر ایرانی را دربرگرفته است. اشعاری که در کتاب کوچههای راز آمده در قالب کلاسیک بهویژه غزل سروده شده است و شاعر در آن بیشتر به موضوعاتی مانند عشق، طبیعت، و رمز و راز زندگی پرداخته است. زبان روان، ظرافت و لطافت مضامین، نکتهبینی، استفاده از تشبیهات، استعارههای زیبا و جالب از ویژگیهای آثار سعیده کتیبه در کتاب کوچههای راز است. اثر دیگری از این شاعر با عنوان اسب خیال برای کودکان منتشر شده است.
در مقدمۀ کتاب کوچههای راز آمده است که: «چشمهایت را ببند و گوش کن صدای بالزدن پرندگان را، صدای روان رودخانه را، صدای سوختن چوب، صدای رعدوبرق و تگرگ روزهای بهاري را، آنگاه که همچون کودکی زیر باران بدون چتر میدوی، ذهنت را آرام کن تا صدای نمنم باران عشق که از ناودان لب پنجره دلت میریزد را بشنوی. تا رود شدن قطرهقطره سلولهای کالبدت را بشنوی که میروند و میروند تا به دریاي جان رسند. انسان را آفرید و هر روز دستههای زیادي پرنده را، شاید با تولد هر پرنده میخواست بگوید "پرواز را بیاموز" و فردا دوباره کبوتری کنج ایوان ما تخم میگذارد و کلاغی با همهٔ سیاهی اش دم صبح پر امید قارقار می کند.»
خواندن کتاب کوچه های راز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کوچه های راز
«با تو بهار میشود فصل پر از ستیز من
غم به کنار میرود شاعر صلح خیز من
با تو سپید میشود تیرگی از نگاه من
نرم چو ابر میشود، نیش زبان تیز من
مثل روانِ رودها شانهبهشانه میروم
یا که چو کوه باشکوه، این دل ریزریز من
سرد چو برف میشود سینه داغدار من
بر تو اسیر میشود قلب پر از گریز من
با تو قرار دارد این شعلهٔ بیقرار دل
با تو بهشت میشود آتشم ای عزیز من»
حجم
۵۶۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه
حجم
۵۶۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه