دانلود و خرید کتاب آئوگنبورگ (قلعه چشمان) شاهین رمضان زاده
تصویر جلد کتاب آئوگنبورگ (قلعه چشمان)

کتاب آئوگنبورگ (قلعه چشمان)

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آئوگنبورگ (قلعه چشمان)

کتاب آئوگنبورگ (قلعه چشمان) نوشتهٔ شاهین رمضان زاده است. انتشارات متخصصان این کتاب را منتشر کرده است.

درباره انتشارات متخصصان

انتشارات متخصصان با توجه به تخصص چندین ساله در صنعت چاپ و نشر کتاب و داشتن شناخت کامل و جامع از بازار، اقدام به چاپ بالغ بر ۵۰۰۰۰۰ جلد کتاب در رشته‌های ادبی شامل شعر و داستان و رمان، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و رشته‌های مهندسی کرده است. آغاز کار انتشارات متخصصان به سال های ۸۵-۸۶ برمی‌گردد و در طول این سال‌ها به واسطهٔ تجربه و شناخت پذیرای چاپ کتاب بیش از ۲۰۰۰ نویسنده بوده است.

خواندن کتاب آئوگنبورگ (قلعه چشمان) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آئوگنبورگ (قلعه چشمان)

«شجاع کسی است که از مرحله ترس عبور می‌کند و ترس در او مستولی نمی‌شود.

شاید من ترسو هستم و در مرحله ترس گیر کرده‌ام، شاید هم نگاه تیزبینانه‌تری به ترس‌های موجود پنهان در پشت زیبایی‌های جهان دارم».

***

قوی‌ترین بخش یک هنرمند، نگاه او به پیرامون است. یک نقاش خبره ابتدا می‌بیند و سپس احساسات خود را با تلفیقی از استعداد شخصی و چگونگی فهم دیده‌ی خود بر روی بوم نقاشی می‌نشاند. نقاشی که با چشمانش اندازه‌گیری می‌کند و ترکیب‌بندی رنگ را از جهان واقع ضبط می‌کند، چشمانش دیگر چشمان معمولی نیست و قدرت تصویرسازی دارد.

****

شب‌هنگام در اتاق

مردی با چشم‌هایی کم‌سو و گردنی تا نیمه خم به نزدیکی بوم نقاشی با قلم‌موی خود روی صفحه‌ی بوم بازی‌بازی می‌کرد و گویی اندوهگین یا خسته بود. دیگر رمق کار نداشت و صرفاً برای هنوز نخوابیدن خود جویای بهانه‌ای بود.

آهی کشید و از جا برخاست، قلم‌مو را در جایگاهش پرت کرد و بی‌حوصله به سمت تخت رفت. در همین حین که روی تخت نشست، از پنجره‌ی بزرگ کنار تختش به بیرون نگاه کرد و با انگشت اشاره‌اش به‌آرامی و با زمزمه زیر لب شروع به شمارش اندک واحدهایی از ساختمان‌های روبه‌رو که هنوز چراغشان روشن بود کرد.

یک، دو... سه، چهار... پنج، شش و هنوز به هفت نرسیده بود که آسمان همانند روز روشن و حتی کل تصویر پشت پنجره به شکل عجیبی سفید شد!

چشمانش دیگر از پشت پنجره جز سفیدی چیزی نمی‌دید تا اینکه در همان‌جا که روی تخت نشسته بود از حال رفت و بیهوش روی تخت افتاد.

****

اتاق از نگاهی بیگانه

چشم باز و بسته در تاریکی مطلق تفاوتی ندارد، فقط وجود فیزیک خودت را حس می‌کنی و جایی که روی آن قرار داری.

مرد در احاطه‌ی این تاریکی به هوش آمد و ترسیده بود، نمی‌دانست چشمانش باز است یا بسته!

نمی‌دانست کجا قرار دارد و نمی‌توانست چیزی به خاطر بیاورد.

روزنه‌ای از نور شعاعش از دور گسترده شد و سایه‌ی یک زن از درون آن نور به مرد نزدیک می‌شد.

مارتین، مارتین... همواره زن شروع به صداکردن این نام کرد!

چراغ‌های اتاق را زن از جایی که کلیدش را می‌شناخت روشن کرد».

کاربر 5407106
۱۴۰۳/۰۳/۲۰

کتاب محشری بود پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنید

کاربر 8691711
۱۴۰۳/۰۳/۲۳

پلات توییست های خیلی خفنی داشت 👍

کاربر 8687494
۱۴۰۳/۰۳/۲۱

پیشنهاد میکنم نویسنده با خلاقیت بسایار بالایی به نوشتن این کتاب پرداخته است

کاربر 8687422
۱۴۰۳/۰۳/۲۰

پیشنهاد میکنم حتما بخونید

کاربر 8626003
۱۴۰۳/۰۳/۲۰

ایده ی نوآورانه ای داشت 👍

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۳۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

حجم

۶۳۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

قیمت:
۴۳,۲۰۰
تومان