کتاب گرگ خاکستری
معرفی کتاب گرگ خاکستری
کتاب الکترونیکی گرگ خاکستری نوشتۀ مختار عوضاف و ترجمۀ صفر عبدالله و سهیلا یوسفی است و انتشارات خردگان آن را منتشر کرده است. کتاب گرگ خاکستری، داستانی هیجانانگیز از زندگی یک گرگ میان انسانهاست.
درباره کتاب گرگ خاکستری
در این داستان سخن از گرگی در میان است که همراه مردم و در شرایط غیرمعمولی بزرگ شده و بدبختیهای زیادی را به سر مردم آورده است. در این داستان پسربچهای به نام «قُرمش» بچهگرگی را پیش خود آورده و او را پرورش میدهد و بزرگ میکند.
محتوای اصلی این داستان، جز صبغه روانشناسیاش، رویارویی انسان را با طبیعت وحشی به تصویر میکشد. کودک با دلِ پاک و به امید آنکه میتواند «عالم و آدم» را دیگرگون کند، به تربیت گرگ سرگرم میشود. گرگ نیز، کودک را دوست دارد؛ با این حال، همانگونه که سعدی در گلستان به زیبایی تمام گفته است، محبت پاک و بیآلایش آدمی نمیتواند طبیعت گرگ را دیگر کند. این نخستین چاپ از کتاب گرگ خاکستری در ایران است.
درباره مختار عوضاف
مختار عمرخاناولی عوضاف (۲۸ سپتامبر ۱۸۹۷ - ۲۷ ژوئن ۱۹۶۱) از نویسندگان مهم قزاقستان است که بیشتر به خاطر نمایشنامههای خود معروف است. او بیش از ۲۰ نمایشنامه و داستانهای زیادی نوشت. وی عضو فرهنگستان علوم جمهوری قزاقستان شوروی بود و سه نشان افتخار دولتی دریافت کرد. اثر نامدار او به نام «راه آبای» و همچنین رمانهای دیگری از او چون «صدای تیر در گردنه» به فارسی ترجمه شدهاند. رمان حماسی «راه آبای» از آثار ادبی مهم زمان شوروی بهشمار میآید و درباره زندگی شاعر و آموزگار قزاق، آبای قونانبایاولی است.
مختار عوض اف یکی از پایه گذاران نثر جدید در این کشور است. او در زمان خود و تاکنون در ردیف بهترینها شهرت دارد. داستان گرگ خاکستری، یکی از داستانهای بسیار مهم و خواندنی عوض اف است که در آن پیوند انسان و طبیعت بهگونهای شگفتانگیز تصویر شده است. بسیاری از محققان، این قصه را در ردیف شاهکارهای ادبی جهان به شمار آوردهاند و در قطار داستانهای جک لندن، آنتوان چخوف و چنگیز آیمتوف که در داستانهایشان گرگ را به تصویر کشیدهاند، گنجانده ند.
خواندن کتاب گرگ خاکستری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای دوستداران رمانهای خارجی مناسب است.
بخشی از کتاب گرگ خاکستری
«اواخر بهار بود که گرگ و مادهاش به لانههای قبلی خود در این بلندی رسیدند. لانههای قبلی آنها را آب شسته و ویران کرده بود، به گونهای که هر کس میتوانست بهآسانی وارد آنها شود. خانواده گرگ لانۀ جدید و کوچکترین در کتار لانۀ قبلی پیوستند. خاک از لانه بیرون آمده طولی نکشید که زیر پای گرگها هموار شد و هنوز پشم رنگپریدۀ مادهگرگ نریخته بود که گرگ بچههایی دودرنگ و خاکستری در لانه پیدا شدند.
صبح یک روز ساکت و آرام، مادهگرگ زیر بوتههای بلند علفهای صحرایی دراز کشیده و آفتاب میخورد. باد نمیوزید و مادهگرگ از گرمای هوا بیجان و ناتوان شده بود. چرت میزد و گاه چشمان تیرهاش را میگشود. پهلوهایش همواره میجنبید. از پس بوتهها، صدای ترق ترق چیزی به گوش رسید. ماده گرگ در دم از جای برخاست. پارهای از پشم بندنش سیخ شد. غورغورکنان دندانهای خود را نشان داد. گرگبچهها گرداگرد او دست و پا میزند. از پس دیوار بوتهها، لاشۀ برهای پرت شد و نزد مادهگرگ بر زمین افتاد و در پی آن، گرگی تنومند و بدهیبت، بیسر و صدا پیدا شد....»
حجم
۴۲۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۴ صفحه
حجم
۴۲۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۴ صفحه