کتاب بلدرچین و مترسک
معرفی کتاب بلدرچین و مترسک
کتاب بلدرچین و مترسک نوشتهٔ اسدالله شعبانی و ویراستهٔ شکوفه جودکی را انتشارات کاگو منتشر کرده است. این کتاب جلد اول از مجموعه قصههای منظوم نشر کاگو است که داستان حضور مترسکی در مزرعه را روایت میکند.
درباره کتاب بلدرچین و مترسک
در گندمزاری طلایی و لابهلای خوشههای گندم، بلدرچینی با جوجههایش زندگی میکند. اما یک روز صاحب مزرعه تصمیم میگیرد تا عضو جدیدی به مزرعه بیاورد. این عضو جدید مترسکی است که حضورش ولولهای در گندمزار ایجاد میکند. آیا مترسک و بلدرچین با هم دوست میشوند؟ این داستان منظوم با تصویرگریهای زیبا و چشمنواز را بخوانید تا متوجه شوید.
خواندن کتاب بلدرچین و مترسک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کودکان ۴ تا ۷ سال از خواندن این کتاب با همراهی والدین و معلمانشان لذت میبرند.
بخشی از کتاب بلدرچین و مترسک
«روزی و روزگاری روی زمین
یه گوشه مزرعه ای بود پر از گندم
خوشهخوشه طلا طلا سنبلههای گندم
رو ساقهها سنبلههای گندم
در آنجا بلدرچینی بود که لابهلای بوتهها یه لونه داشت
تو لونه چند تا جوجه داشت
جوجههای ناز و قشنگ رنگ و وارنگ
تو جوجههاش یه جوجه بود
شیطون بلا
زبروزرنگ و پرطلا
پراش طلاییرنگ بود قشنگ بود
یه روزی بلدرچین ما
تو لونه
وقتی که دید
جوجهها گشنهشونه
در گوشی گفت به پرطلا
پرطلا جون
پرطلا جون
تو پیش جوجهها بمون
تا من برم دنبال دون
تا من بیام
مواظب جوجهها باش
جایی نرو همینجا باش
اونوقت پرید
از اینور
پر پر پر
از اونور
همین که بلدرچین ما
پر کشید
یه هو صدایی اومد
صدای پایی اومد.
کی بود کی بود؟
مردی سوار
اومده بود به کشتزار
یه چیزی در بغل داشت
مثل درخت
اون رو توی زمین کاشت
چی بود چی بود؟
- مترسکی سیا بود
نگهبان تموم گندما بود
چه خوب چه خوب مترسک
پارچه و چوب مترسک
پوشیده بود بیچاره
لباس پاره پاره
سرش کچل مثل کدو
یه تیکه چوب گردن او
ز نمدک روی سرش کلا بود
از سر تا پا مثل زغال سیا بود
لاغر و بدقواره
با کت و کفش پاره ایستاده بود روی یه پا
مثل یه غول
غول سيا....
پرندهها وقتی دیدند، پریدند
جوندهها، دوندهها دویدند
اما مترسک سر جاش مونده بود.
همینجوری روی یه پاش مونده بود.»
حجم
۴۸٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه
حجم
۴۸٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴ صفحه