کتاب درخت بلوط بزرگی در دانه بلوط کوچک
معرفی کتاب درخت بلوط بزرگی در دانه بلوط کوچک
کتاب «درخت بلوط بزرگی در دانه بلوط کوچک» نوشتۀ مکس لوکیدو و ترجمۀ اعظم سادات ملک است و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. این داستان زیبا و خواندنی مشهور دربارۀ فرآیند رشد یک دانۀ بلوط و تبدیلشدن آن به درخت است.
درباره کتاب درخت بلوط بزرگی در دانه بلوط کوچک
داستان درخت بلوط بزرگی در دانۀ بلوط کوچک، دربارۀ دانۀ بلوطی است که جداشدن از مادر را دوست ندارد. او ترجیح میدهد همیشه کنار مادرش باشد؛ اما مادر که درخت بلوط است به دانۀ بلوط میگوید روزی میرسد که او هم مانند بچههای دیگر باید جدا شود. این کتاب ماجراجوییهای یک بلوط در مسیر تبدیلشدن به یک درخت را روایت میکند.خوانندگان با مطالعۀ کتاب درخت بلوط بزرگی در دانۀ بلوط کوچک، با مسیر رشد دانۀ بلوط کوچک همراه میشوند، میبینند که بلوط هرچه بزرگتر میشود نه مانند درختهای پرتقال میوۀ پرتقال دارد و نه گلی از آن میروید؛ اما داستان که پیش میرود، حکمت آفرینش درخت بلوط در نهایت آشکار میشود.
جملهای که مادر به دانۀ بلوط و دیگر بچههایش میگوید چند بار در داستان تکرار میشود: «درون تو درخت بلوط بزرگی وجود دارد. همان باش که خدا میخواهد». این سؤال نهتنها برای کودکان بلکه برای تمام انسانها پیش میآید که چرا آفریده شدهاند؟ کتاب درخت بلوط بزرگی در دانۀ بلوط کوچک به خوانندگان یادآوری میکند که هرکسی در این دنیا منحصربهفرد است، تمام مخلوقات ارزش و فایده دارند و خداوند همه را برای یک هدفی آفریده است. این کتاب همچنین به کودکان میآموزد که صبور باشند. زندگی شبیه یک سفر است و خداوند از پست و بلندیهایی که در زندگی و در مسیر رشد اتفاق میافتد هدفی دارد. تصاویر کتاب درخت بلوط بزرگی در دانۀ بلوط کوچک بسیار زیبا و رئال است و خواننده را به دل داستان میبرد.
خواندن کتاب درخت بلوط بزرگی در دانه بلوط کوچک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب درخت بلوط بزرگی در دانه بلوط کوچک
«دانۀ بلوط کوچک اینطرف و آن طرف را نگاه کرد. دوروبرش پر بود از تپههای سبز و بوتههای بابونه. بالای سرش هم ابرهای سفید در آسمان آبی اینطرف و آن طرف میرفتند. بلوط کوچک به مادرش گفت: دنیا چقدر بزرگ است. چقدر خوشحالم که اینجا کنار تو هستم. مادرش که یک درخت بلوط زیبا بود گفت: من هم خوشحالم، لوط کوچکم. خیلی خوب است کنار من هستی؛ اما وقتش که برسد باید از من جدا شوی. خودت را آماده کن. وای مادر! من میترسم. مادر با شاخههای محکمش، دانۀ بلوط کوچک را بغل کرد و گفت: درون تو درخت بلوط بزرگی وجود دارد. همان باش که خدا میخواهد. حتی فکرکردن به جداشدن و افتادن از شاخههای مادر برای بلوط کوچک ترسناک بود؛ برای همین سعی کرد دربارهاش فکر نکند؛ ولی ته دلش میدانست که یک روز این اتفاق میافتد.»
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۴٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
نظرات کاربران
معرکه ست...از متن و مفهوم تا تصاویر ....♥️