کتاب بدن فراموش نمی کند
معرفی کتاب بدن فراموش نمی کند
کتاب بدن فراموش نمی کند؛ مغز، ذهن و بدن در بهبود تروما نوشتهٔ بسل ون درکولک و ترجمهٔ اکبر درویشی است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب بدن فراموش نمی کند
ما انسانها جزء گونههایی فوقالعاده سرسختیم. از زمانهای کهن تاکنون، از جنگهای پیدرپی، بلایای بیشمار (طبیعی و مصنوعی) و خشونت و خیانت در زندگی جان سالم به در بردهایم. اما تجربههای منجر به تروما چه در سطحی بزرگ (بر روی تاریخ و فرهنگ ما)، چه در سطحی شخصیتر روی خانوادههایمان، بیتردید ردی از خود بهجای میگذارند و رازهایی تاریک بهشکلی نامحسوس از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. اثر این تجربهها روی ذهن و هیجانات، ظرفیت ما برای شادی و برقراری روابط صمیمی و حتی زیستشناسی و دستگاه ایمنی بدن ما نیز به جا میماند.
تروما نهتنها بر کسانی که مستقیماً در معرض آن هستند، بلکه بر افراد مجاور نیز تأثیر میگذارد. تروما، اصولاً تحملناپذیر و توانفرساست. هرچند همهٔ ما میخواهیم از تروما عبور کنیم، بخشی از مغز که مسئول حصول اطمینان از بقای ماست (در جایی بسیار پایینتر از مغز منطقی ما)، مهارت چندانی در انکارکردن ندارد. مدتها بعداز اتمام تجربهٔ تروما، کوچکترین اشاره به خطر به فعالسازی مجدد آن میانجامد و مدارهای مغزی آسیبدیده را تحریک و مقادیر چشمگیری هورمونهای استرس ترشح میکند. این امر سبب ایجاد احساسات ناخوشایند و ادراکات فیزیکی شدید و همینطور کنشهای شتابزده و پرخاشگرانه میشود.
پژوهشهای انجامشده در این رشتهها نشان داده است که تروما عامل بروز تغییرات فیزیولوژیکی واقعی است، تغییراتی از قبیل واسنجی مجدد دستگاه هشداردندهٔ مغز، افزایش فعالیت هورمون استرس و دستکاریهایی جزئی در سیستمی که مسئولیت جداسازی اطلاعات مرتبط از غیرمرتبط را بر عهده دارد. کتاب بدن فراموش نمی کند توضیح میدهد که تروما سبب اختلال در منطقهای از مغز میشود که حس فیزیکی و مجسم زندهبودن را مخابره میکند. چنین تغییراتی روشن میکند که چرا افراد مبتلا به تروما، به قیمت غفلت از مشغولیت فیالبداهه به زندگی روزمرهٔ خود، هوشیاری بیش از حدی به تهدیدات دارند. این کتاب شرح میدهد چرا افراد مبتلا به تروما اغلب دچار گرفتاریهایی تکراری میشوند و عبرتگرفتن از تجارب گذشته اینقدر برایشان مشکل است. کتاب بدن فراموش نمی کند نشان میدهد که رفتار آنها حاصل ضعف اخلاقی یا نشانههای بیارادگی یا سرشت بد نیست؛ تغییرات واقعی در مغز مسبب بروز چنین رفتارهایی است.
کتاب بدن فراموش نمی کند فرصتهای جدیدی را برای تسکین یا حتی بهبود آسیبها فراهم کرده است. این کتاب شیوهها و تجاربی را آفریده که با بهرهگیری از قابلیت انعطافپذیری عصبی طبیعی مغز به بازماندگان کمک کند تا در لحظه کاملاً احساس سرزندگی داشته باشند و به زندگیشان ادامه دهند.
این کتاب سه مسیر پیشِ رویمان قرار میدهد: ۱. کل به جزء، با حرفزدن، ارتباطگیری (مجدد) با دیگران، و فراهمساختن فرصت شناخت و درک آنچه درونمان درحال وقوع است و در عین حال پردازش خاطرات تروما؛ ۲. مصرف قرصهایی که واکنشهای هشداردهندهٔ نادرست را از کار میاندازند یا بهرهگیری از فناوریهایی که شیوهٔ سازماندهی اطلاعات در مغز را تغییر میدهند؛ و ۳. جزء به کل، با امکانپذیرکردن تجربیاتی در بدن که عمیقاً و اساساً با درماندگی، خشم یا فروپاشیِ ناشی از تروما در تضادند. تعیین بهترین گزینه از بین گزینههای فوق برای هر بازماندهٔ خاصی کاملاً تجربی است. بیشتر افرادی که با آنها کار کردهام به تلفیقی از هر سه گزینه نیاز داشتهاند.
بخشها و فصلهای کتاب بدن فراموش نمی کند از این قرار است:
بخش اول: واکاوی مجدد تروما
فصل اول: درسهایی از کهنهسربازان جنگ ویتنام
فصل دوم: تحول در فهم ذهن و مغز
فصل سوم: نگاهی به مغز
بخش دوم: مغز شما در زمان تروما اینگونه است
فصل چهارم: فرار برای نجات جان
فصل پنجم: پیوندهای بدن و مغز
فصل ششم: ازدستدادن بدن، ازدستدادن خود
بخش سوم: ذهن کودکان
فصل هفتم: همفکرشدن
فصل هشتم: بهدامافتاده در روابط
فصل نهم: نقش عشق چیست؟
فصل دهم: ترومای رشدی
بخش چهارم: آثار بهجایمانده از تروما
فصل یازدهم: پردهبرداشتن از اسرار
فصل دوازدهم: سنگینی تحملناپذیر بهیادآوری
بخش پنجم: مسیرهای رسیدن به بهبود
فصل سیزدهم: رهایی از تروما
فصل چهاردهم: زبان
فصل پانزدهم: دستکشیدن از گذشته
فصل شانزدهم: توانایی مأواگزینی در بدن
فصل هفدهم: کنارهمگذاشتن تکهها
فصل هجدهم: پرکردن حفرهها
فصل نوزدهم: سیمکشی مجدد مغز
فصل بیستم: یافتن صدای خود
سخن آخر: انتخابهای پیشِ رو
خواندن کتاب بدن فراموش نمی کند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر تجربهٔ تروما داشتهاید این کتاب را حتما بخوانید.
بخشی از کتاب بدن فراموش نمی کند
«زمانی که به این مسئله هوشیار شدم، در کمال شگفتی دیدم بسیاری از بیمارانم هم میگفتند قادر به احساس همهٔ قسمتهای بدنشان نیستند. گاهی از آنها میخواستم چشمانشان را ببندند و بگویند چهچیزی در دستانشان گذاشتهام. فرقی نمیکرد آن چیز کلید باشد، یا سکه یا دربازکن، اغلب اوقات حتی از حدسی ساده هم عاجز بودند؛ ادراکات حسیشان عملاً از کار افتاده بود.
دراینباره با دوستم الکساندر مکفارلین در استرالیا که پدیدههای مشابهی را دیده بود صحبت کردم. او در آزمایشگاهش در آدلاید دربارهٔ این پرسش مطالعه کرده بود: چگونه بدون نگاهکردن میفهمیم کلیدی در دست داریم؟ شناسایی شیئی در کف دست مستلزم آن است که شکل، وزن، دما، جنس و موقعیتش را حس کنیم.
هریک از این تجربیات ادراکی مجزا به بخش متفاوتی از مغز فرستاده میشود؛ سپس مغز باید این ادراکات جداگانه را در قالب یک مفهوم ادغام کند. مکفارلین به این نتیجه رسید که افراد مبتلا به پیتیاسدی اغلب در سرهمکردن تصویر نهایی دچار مشکل میشوند.
وقتی حواسمان خفیف شوند، دیگر قادر نیستیم حس سرزندگی کاملی داشته باشیم. ویلیام جیمز، پدر روانشناسی امریکا، در مقالهای با عنوان «هیجان چیست؟» (۱۸۸۴) نمونهٔ خیرهکنندهای از «بیحسی ادراکی» را در زنی که با او گفتوگو کرده بود گزارش داد: زن به جیمز گفت: «هیچ درک انسانیای ندارم... . اطرافم را همهٔ آن چیزهایی فراگرفته که میتوانند زندگی را شاد و خوشایند کنند، بااینحال توانایی لذت و احساس را ندارم... . هرکدام از حواسم، هرکدام از بخشهای خودِ حقیقیام، بهگونهای هستند که گویی از من جدایند و دیگر قادر نیستند احساسی در من به وجود بیاورند؛ به نظر میرسد این امکانناپذیری به حفرهای وابسته است که جلوی سرم حس میکنم و دلیلش نبود حس در سرتاسر سطح بدنم است؛ چون انگار هیچوقت واقعاً به اشیایی که لمس میکنم نمیرسم. همهٔ اینها در جای خود مسئلهٔ کوچکی است، بهاستثنای نتیجهٔ تکاندهندهاش که همانا امکانناپذیری هرگونه احساس و هر نوع لذت است، بهرغم اینکه نیاز و تمایل به آنها را در خود میبینم، و همین امر زندگیام را به شکنجهٔ درکنشدنیای تبدیل کرده است.»
این نوع واکنش به تروما پرسش مهمی را مطرح میکند: مبتلایان به تروما چطور میتوانند ادغام تجربیات ادراکی را یاد بگیرند تا در نتیجهٔ آن قادر باشند با جریان طبیعی احساسات زندگی کنند و در بدنهایشان حس امنیت و کمال داشته باشند؟»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب درباره تروما و تاثیر تجربیات بد در زندگی اطلاعات خوبی داده. برام سوال بود چرا افراد بارها برمیگردند به سمت تکرار موقعیتی آزاردهنده مثل بارها برگشتن به رابطه با یک فرد آزارگر و کتاب توضیحات خوبی ارائه داده.
من نسخه چاپی این کتاب رو خوندم ترجمه بسیار عالی داره مطالب جالبی داره، اما باید بدونید که تقریبا" تخصصی هست، ممکنه قسمت هایی که درباره فیزیولوژی و ساختار سیستم عصبی توضیح میده و وارد مباحث روانشناسی میشه برای کسانی
اسم کتاب خیلی با محتویات ،همخونی نداره انتظار داشتم بیش تر در مورد ارتباط بدن و تروما بدونم ،این که تروما چه تاثیراتی می تونه بر بدن بزاره،اما خوب خیلی درموردش مطلبی ندیدم بیش تر درمورد راه های درمان تروما
خواهش میکنم به بی نهایت اضافه کنیددددددد😭
کتاب اینقدر عالیه که نمیتونم حتی یه لحظه ولش کنم و دوس دارم خیلی سریع جلو برم و تمومش کنم واقعا اطلاعات مفید و جالبی میده و امیدوارم راهکارایی که میده هم همینقدر کاربردی باشه
کتاب بیش از حد تخصصیه و در وهلهی اول به نظرم مناسب رواندرمانگرهاست. نویسنده مسئله رو خیلی خوب شرح داده. تو یه بخشی از کتاب تجربیات و خاطرات خودش رو در رابطه با درمان تروما گفته و در آخر یه
این کتاب رو به متخصصان این حوزه و همچنین کسانی که از نزدیکانشون کسی تروما رو تجربه کرده توصیه میکنم. یک فصل از کتاب تماماً پر از توصیه های کاربردی برای کسانیه که ترومای به خصوصی دارند. اما دلیل اینکه یه ستاره
کتاب در مورد تروما ، و به خصوص آثار مخرب تجاوز و تعرض ،رفتار والدین ،اتفاقات بد و..میگوید که چه تاثیری بر مغز و ذهن میگذارد که موجب اختلالات روانی گوناگون میشه .بیشتر افرادی که مورد تجاوز قرار گرفته اند
این کتاب خیلی به من کمک کرد که ریشه بسیاری از مشکلاتمو متوجه بشم. من این کتاب رو به هر کسی که تراما داره پیشنهاد میکنم.
تنها دلیل نظر دادنم، تقدیم مترجم بود، حتی بار احساسیش هنوز حس میشه😍 برای سمیه. همینقدر قشنگ، عاشقانه، مختصر😍