کتاب جسی خرگوشه
معرفی کتاب جسی خرگوشه
کتاب جسی خرگوشه نوشتۀ تی. آلبرت با ترجمۀ بارمان نادرلویی در شرکت رسانه ساز دانش به چاپ رسیده است. این کتاب مصور و دوزبانه، داستانی کودکانه دارد و مناسب برای گروه سنی ۷ تا ۹ سال است. در این داستان، کودکان با مفاهیم شجاعت و احتیاط و تفاوت میان آنها آشنا میشوند.
درباره داستان جسی خرگوشه
محتاط بودن بهمعنای شجاع نبودن نیست! این درسی است که قرار است خرگوش داستان به کودکان یاد بدهد. داستان جسی خرگوشه در یک جنگل و با حیوانات آن اتفاق میافتد. در میان این حیوانات، خرگوش سرزنده، دوستداشتنی با شخصیتی بازیگوش به نام جسی هست. او با انرژی بیپایان به اطراف میپرد و سعی میکند هر کسی را که میبیند خوشحال میکند. اما یک مشکلی وجود دارد و آن هم مربوط به رابطۀ حیوانات دیگر با جسی است. آنها جسی را در بازیهای خود راه نمیدهند؛ چون فکر میکنند که جسی ترسو است. از طرف دیگر، خود جسی هم خیلی خجالتی است؛ بنابراین فقط مینشیند و بازی بچهها را تماشا میکند. البته جسی خودش را محتاط و خردمند میداند و در مقابل حرفها و تصورات بچههای دیگر دربارۀ خودش کم نمیآورد.
در یکی از روزها، جسی با شمّ محتاط خود صدایی شنید و نوری دید که احساس خطر کرد و در حالی که به بچهها هشدار میداد به داخل لانۀ خود پرید. جنگل آتش گرفته بود، در حالی که بچههای دیگر به هشدار جسی اهمیتی ندادند. آیا جسی مجتاط و بهقول بچهها ترسو میتواند کمک کند و آنها را نجات دهد؟
کتاب جسی خرگوشه دوزبانه، فارسی و انگلیسی، است. تمام صفحههای کتاب رنگارنگ و نقاشیشده هستند. این نقاشیها علاوه بر اینکه بامزهاند به کودکان کمک میکنند داستان را بهتر برای خود تصویرسازی کنند و از خواندن آن خسته نشوند. در نهایت، داستان جسی خرگوشه یادآوری میکند که دوراندیش بودن به ما کمک میکند پیش از اتفاقات ناگوار شرایط را آماده کنیم.
خواندن کتاب جسی خرگوشه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به کودکان علاقهمند به قصه و داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جسی خرگوشه
«یک روز آفتابی خیلی زیبا، جسی خرگوشه توی دشت سرسبز، مشغول خوردن یک هویج شیرین و خوشمزه بود! جسی خرگوشه همیشه مینشست و بقیهی حیوونا که دور دشت میدویدن و بازی میکردن رو تماشا میکرد! جسی خرگوشه خیلی به اونا غبطه میخورد! آخه جسی خیلی خیلی خجالتی بود. برای همین بقیهی حیوونا همیشه بدون اون بازی میکردن! تموم حیوونای جنگل همیشه جسی رو مسخره میکردن چون جسی خیلی سریع وحشت زده میشد و میترسید! اگه یک درخت توی جنگل روی زمین میوفتاد یا آسمون رعد و برق میزد، جسی میدوید توی سوراخ کوچولوش و تا آخر روز اونجا میموند و از ترس میلرزید! تدی که یک توله خرس بود، همیشه به جسی میگفت: جسی تو واقعا ترسو و بزدلی!! واسه همین هیچوقت نمیتونی توی زندگی خوش بگذرونی!! ولی جسی یک خرگوش خیلی زرنگ و آگاه بود! اون همیشه گوش به زنگ بود و میتونست خطر رو تشخیص بده چون اون میتونست هر صدایی رو بشنوه! برای همین همیشه توی دلش میگفت: شاید من ترسو و نادون به نظر برسم؛ ولی همیشه برای خطر آمادهام!! جسی هر وقت که صدای شکسته شدن چیزی رو میشنید یا یک سایهی تاریک میدید، قل میخورد و توی لونهی کوچولوی خرگوشیش قایم میشد!!»
حجم
۹٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۷ صفحه
حجم
۹٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۷ صفحه