کتاب بر بال اندیشه ها
معرفی کتاب بر بال اندیشه ها
کتاب بر بال اندیشه ها نوشتهٔ زهرا محمدی است. نشر بید این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب هنر و حرفهٔ نویسندگی.
درباره کتاب بر بال اندیشه ها
کتاب بر بال اندیشه ها (بنویس تا آرام شوی) حاصل تجربیات شخصی نویسنده است. او سعی کرده هر آنچه را آموخته و در مسیر پر فرازونشیب نویسندگی تجربه کرده، در این کتاب به رشتهٔ تحریر درآورد؛ در واقع او خواسته مسیر نویسندگی را برای نویسندگان نوقلم هموار کند. زهرا محمدی سرنخ هایی را به دست ما داده تا واژگان را کلاف کنیم و شعر و غزل ببافیم و از دنیای زیبای نویسندگی لذت ببریم. هدف او در این کتاب، آموزش نویسندگی نیست؛ هدفش ارائهٔ آگاهی، ترغیبکردن و جسارتبخشیدن در کارِ نوشتن است؛ تا از مزایای مفید نویسندگی بهرمند شویم. او گفته است که مطالعهٔ این کتاب برای هر علاقهمند و نوقلمی میتواند دلگرمکننده و مؤثر باشد.
خواندن کتاب بر بال اندیشه ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران هنر و حرفهٔ نویسندگی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بر بال اندیشه ها
«به طور اکتسابی یاد میگیریم از بعضی صحنهها بترسیم از نوشتن و چاپ کردن از ارتفاع، از ترافیک، از سوسک و سگ، همهٔ این ترسها با یاد گرفتن به ما منتقل میشود. وقتی که کوچک بودیم یک سگ از کنار ما رد شده، مادر ما را محکم بغل کرده و جیغ کشیده و واکنش نشان داده است. ما ترس را یاد گرفتهایم. وقتی صدای رعدوبرق را شنیدیم، اولش برای ما ترسناک نبوده است؛ ولی وقتی مادر در گوشهای ما را محکم گرفته و گفته نترس عزیزم چیزی نیست الان تمام میشود ما ترس را یاد گرفتهایم. اگر همان لحظه به جای اینکه ما را بترسانند به ما دلداری و آگاهی میدادند؛ حتماً شجاعتر بار میآمدیم.
مادری را میشناسم که از رعدوبرق، صدای باد میترسید و میگفت این ترس را مادرم به من انتقال داده است؛ چون مادر من در چنین مواقعهای میترسید، واکنش نشان میداد و با خود میگفت یا خدا چقدر رعدوبرق و باد وحشتناک است، قرار است چه اتفاقی بیفتد. ترس در جان من رخنه کرد. وقتی خودم مادر شدم فهمیدم ترس یک اپیدمی هست که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود؛ از اینرو من تصمیم گرفتم این زنجیره را قطع کنم. وقتی پسر سه سالهام از باد و طوفان میترسید ترسم را پنهان میکردم و به او حس خوب میدادم و میگفتم الان وقتش است با صدای طوفان ما یک آهنگ ملایم بگذاریم. با اینکه خودم حسابی از سگ میترسیدم وقتی از کنار یک سگ میگذشتیم به او میگفتم نگاه کن چه سگ نازی است. بیا با هم به او غذا دهیم و پسرم نیز عاشقانه به او غذا میداد، من هنوز ترس را داشتم؛ ولی وظیفه داشتم این «اپیدمی ترس» را قطع کنم و بالاخره پسری شجاع بار آوردم و خودم نیز تا حدودی بر ترسم غلبه کردم.
در برابر مشکلات باید تابآوری داشته باشیم که بتوانیم قویتر باشیم؛ بهقول معروف آبی که ریخته شده است را نمیتوان جمع کرد، پس پذیرش شرایط باعث میشود که ما از خود مراقبت کنیم تا انرژی بگیریم و شروع به نگارش کنیم. هر وقت دچار غم و استرس شدید پنج مرتبه تنفس عمیق و دیافراگمی را انجام دهید.»
حجم
۶۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۶۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه