دانلود و خرید کتاب بچه های مدرسه سد (جلد اول) عذرا صفری شیرزی
تصویر جلد کتاب بچه های مدرسه سد (جلد اول)

کتاب بچه های مدرسه سد (جلد اول)

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب بچه های مدرسه سد (جلد اول)

کتاب «بچه های مدرسه سد (جلد اول)» نوشتۀ عذرا صفری شیرزی است و انتشارات مانیان آن را منتشر کرده است. این رمان خواندنی، خاطرات دهۀ ۵۰ را برای خوانندگان زنده می‌کند.

درباره کتاب بچه های مدرسه سد (جلد اول)

کتاب بچه‌های مدرسۀ سد در آخرین روز تابستان و با داستان منوچهر آغاز می‌شود؛ پسری شیطون که همیشه دنبال کارهای عجیب و خاص است و معمولاً دست به آزمایش‌های خطرناکی می‌زند تا به جواب سؤال‌های ذهنی‌اش برسد. آن روز ناگهان منوچهر فکری به سرش می‌زند، قندشکن را برمی‌دارد و با تموم زورش به دیوار اتاق می‌کوبد. تکۀ بزرگی از گچ که مقداری کاهگل هم بهش چسیده بود، از دیوار کنده شده و روی قالی می‌افتد. او در جواب مادر عصبانی‌اش می‌گوید که قصد دارد مسجد بسازد!

عذرا صفری شیرازی در کتاب بچه‌های مدرسۀ سد خاطرات دوران کودکی و مدرسه‌اش را به زبانی ساده، روان و صمیمی بیان می‌کند. داستان در تابستان ۱۳۵۴ اتفاق می افتد وسبک زندگی دهۀ پنجاه، شیطنت‌های دوران کودکی و نوجوانی و رفتارهای خانواده با فرزندان به خوبی نمایش داده می‌شود. یادآوری خاطرات تلخ و شیرین دهۀ پنجاه به خواننده احساسی آشنا از گذشته‌های دور منتقل می کند و باعث می‌شود همراه با نویسنده در کوچه‌های گذشته قدم بزند.

در بخشی از مقدمۀ کتاب بچه‌های مدرسۀ سد آمده است: «دل‌تنگم برای دبستان و یاران دبستانی و بازی‌های شیرین لی‌لی و یه‌قل‌دوقل و تماشای فوتبال پرهیجان پسرها. حتی دل‌تنگ برای خواب ترسناک کودکی و غولی که از پشت کوه آمده بود؛ برای بردن بچه‌ها و من تمام آن شب، مادرم را از ترس در آغوش گرفته بودم. دل‌تنگ برای خاطراتی که روزی لبخند روی لبم نشاند و امروز یادآوری آن‌ها، اشکم را سرازیر می‌کند. یا خاطراتی که آن روزها برایشان اشک ریختم و امروز برایشان آه می‌کشم. کاش می‌شد به عقب برگردیم.»

خواندن کتاب بچه های مدرسه سد (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران رمان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بچه های مدرسه سد (جلد اول)

«برخلاف همه بچه‌هایی که از ذوق فردا و اولین روز مدرسه، چشم هاشون توی تاریکی برق می‌زد، چشم‌های منوچهر پف‌کرده بود و می‌سوخت. نیم‌خیز، توی رختخوابش لم‌داده بود و دست هاش رو ستون چونه‌ش کرده بود. به دست باندپیچی‌شدهٔ مادرش زل‌زده بود که دم غروبی شش تا بخیه خورده بود... اتفاقاً همون لحظه، ردیف پا پروین هم که نور مهتاب از پشت پنجره، روی رختخوابش چادر زده بود، راهی پیدا نمی‌کرد. اما اون نه حال‌وروز منوچهر رو داشت و نه ذوق و شوق بچه‌های دیگه رو. پروین مدام پهلوبه‌پهلو می‌شد. انگار با چشم‌های باز، کابوس مدرسه رو می‌دید که مثل گردباد همۀ خوشی‌های کودکانه‌ش رو به هم پیچیده بود و به آسمون می‌برد. دلش می‌خواست صبح که آفتاب بالا میاد، همون پیرهن صورتی و سارافون سورمه‌ایش رو بپوشه و با ثریا راهی کودکستان بشن. توی چند ثانیه، گردبادی توی ذهنش محو شد و جاش پر شد از تصویرهای قشنگ کودکستان، خاله‌بازی، قصه‌های شیرین خانم گورابی، تماشای کارتون تو تاریکی مطلق سینما و...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۸٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۷۴,۲۰۰
تومان