کتاب آرمانشهر در اندیشه ایرانی
معرفی کتاب آرمانشهر در اندیشه ایرانی
چاپ سوم کتاب آرمانشهر در اندیشه ایرانی نوشتهٔ حجت الله اصیل است. نشر نی این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب آرمانشهر در اندیشه ایرانی
چاپ سوم کتاب آرمانشهر در اندیشه ایرانی، از زمان شکلگیری و چاپ نخست آن در سال ۱۳۷۱ با این دشواریهایی روبهرو بوده است. با وجود این همیشه در فاصلهٔ دو چاپ، مطلبی در متنی پیدا شده که در طرح کتاب گنجیده و ویرایش تازهای را ناگزیر کرده است. حجت الله اصیل این کتاب را در هفت فصل نوشته است. او معتقد است که در اندیشهٔ ایرانی، آرمانشهر نه مسیر تاریخی مشخصی دارد و نه همهٔ آرمانشهرها در منابع شناخته و معینی آمده است. آرزوی جامعهٔ آرمانی در آثار گوناگون پراکنده است؛ گاه در اساطیر کهن رخ نموده و گاهی از متون دینی سر بر آورده است و گاه دلمشغولی فیلسوفان بوده و گاهی تفنن شاعران. دربارهٔ آرمانشهر، از فارابیِ فیلسوف و صنعتیزادهٔ نویسنده که بگذریم، کسی کتابی جداگانه نپرداخته است؛ ازاینرو، پژوهندهٔ اندیشهٔ آرمانشهری، راهی در پیش روی ندارد؛ مگر جستوجو در متون گوناگون. در این کتاب، آرمانشهر با تعریف و برداشت ویژهای در نظر گرفته شده و آن جامعهای است که زندگانی مردم آن برحسب معیار زمان کامل و هم بدینسبب قالب و درونهٔ آن با آنچه در واقعیت وجود دارد، متفاوت است. این کتاب مقدمهای بر اندیشهٔ آرمانشهری در ایران است. نویسنده کوشیده مسیر چنین اندیشهای را در درازنای تاریخ این مرزوبوم در قلمروهای گوناگون اندیشه نشان دهد.
خواندن کتاب آرمانشهر در اندیشه ایرانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد مفهوم آرمانشهر در اندیشهٔ ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آرمانشهر در اندیشه ایرانی
«ابونصر محمد بن محمد فارابی به سال ۲۵۹ یا ۲۶۰ ه.ق در فاراب، ناحیهای در خاور ایران به دنیا آمد. وی مقدّمات علوم را در زادگاه خود فراگرفت. سپس برای ادامه تحصیل به بغداد، مرکز دانش جهان اسلام رفت و به حلقه درس ابوبشر متی بن یوسف درآمد، و مدتی نیز به حرّان رفت و نزد یوحنابن جیلان منطق آموخت. پس از چندی به بغداد بازگشت و به تکمیل دانش خویش پرداخت، کتابهای ارسطو را مطالعه کرد و در حکمت یونان چیرهدست شد و سی سال عمر خود را در «تألیف و شرح و تفسیر آن گذرانید.»
فارابی به سال ۳۳۰ ه.ق به دمشق نزد سیفالدوله ابوالحسن علیبن عبدالله بن حمدان التغلبی (۳۳۳ ــ ۳۵۶ ه.ق) حاکم دمشق رفت. سیفالدّوله مذهب شیعه داشت و خود مردی ادیب و حکیم بود. دربار او برای فارابی که پیرو مذهب شیعه و در جستوجوی فرمانروای آرمانی بود کششی بسنده داشت. وی تا سال ۳۳۸ ه.ق که از جهان رفت در دمشق ماند.
هنگامی که فارابی دیده به جهان گشود، آغاز فروپاشی خلافت عباسیان نزدیک شده بود. در بخش شرقی خلافت، ایران، پادشاهانی به استقلال فرمانروایی داشتند که خلیفه بر آنان نفوذ چندانی نداشت و گاهی نیز مانند یعقوب لیث صفّار بغداد را تهدید میکردند. آنان نیز که اندک حرمتی برای خلافت قائل بودند، آن را در موضعی انفعالی قرار داده بودند و از خلیفه جز به رسمیت شناختن پادشاهان و دادن القاب و نشان به آنان کاری برنمیآمد. به سال ۳۳۴ ه.ق در زمان خلافت المستکفی بود که احمد بویوی معزّالدّوله بغداد را تسخیر کرد و بدینسان خلافت عباسیان به نهادی رسمی بدل شد که تنها پیشوایی بخشی از مسلمانان اهل سنت و جماعت را به عهده داشت.
فارابی روزگار سستی کار خلافت را درک کرد و عصر پرآشوب ستیزههای سیاسی و مذهبی را در جهان اسلام به چشم دید. در همان زمان بود که خاندان حمدان، قدرت خود را بر بخشی پهناور از جهان اسلام گسترد و علی سیفالدوله که پیشتر از وی یاد کردیم به سال ۳۳۳ ه.ق به حلب درآمد و به سال ۳۳۶ ه.ق سرزمین پهناور شامل سوریه و دیار بکر را تسخیر کرد. افزون بر تحولات و دگرگونیهای سیاسی، جهان اسلام در عصر فارابی با پراکندگی فکری و فرقهای دست به گریبان بود. عناصر عقیدتی بیگانه، بهویژه حکمت یونان، در ذهن بسیاری از مسلمانان رسوخ و در شکلپذیری جهانبینی آنان اثر کرده بود.»
حجم
۲۰۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۲۰۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه