کتاب گنجشک کوچولو و رهام
معرفی کتاب گنجشک کوچولو و رهام
کتاب گنجشک کوچولو و رهام نوشتۀ حوروش جهانی و ترجمۀ مرضیه شعبانی و حاصل ویراستاری نجمه خادم است. انتشارات ناران این کتاب داستان را روانۀ بازار کرده است.
درباره کتاب گنجشک کوچولو و رهام
کتاب گنجشک کوچولو و رهام (دوزبانه: انگلیسی و فارسی) موضوع گنجشکی کوچک است که بیاجازۀ مادرش از لانه بیرون میاید و مجروح میشود. رهام او را پیدا میکند.
خواندن کتاب گنجشک کوچولو و رهام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کسانی که میخواهند مفهوم مهربانی را به کودکانشان آموزش بدهند و دوستداران کتابهای دوزبانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گنجشک کوچولو و رهام
«اواخر فصل پاییز بود هوا کمی سرد شده بود گنجشک کوچولو با پدر و مادرش در لانه بودند پدر و مادرش خوابیده بودند؛ ولی گنجشک کوچولو خوابش نمیبرد و حوصلهاش سر رفته بود. هر کاری میکرد نمیتوانست خودش را سرگرم کند.
گنجشک کوچولو نگاهی به پدر و مادرش. کرد بالهایش را توی بغلش جمع کرد که با تن مادرش که درست کنارش خوابیده بود برخورد نکند و بعد آرام و بیصدا با پاهای کوچکش از لانه بیرون آمد. روی شاخۀ درخت بالهایش را باز کرد و کمی آنها را به طرفین کشید.
It was late in the autumn season, and the weather had turned a bit cold. The little sparrow was in the nest with its mother and father. While the parents were sleeping, the little sparrow couldn't sleep, and it was feeling bored. It tried to entertain itself but couldn't.
The little sparrow looked at its parents, folded its wings tightly to avoid touching its mother, who was sleeping right beside, and quietly left the nest with its small feet. On a tree branch, it spread its wings and flapped them a bit.
نفس عمیقی کشید لبۀ شاخۀ درخت رفت و به خیال خودش روی شاخۀ روبهرویش پرید؛ ولی ازآنجاکه هنوز خیلی کوچک بود و بالهایش قدرت پرواز، نداشتند نتوانست با بادی که حالا شدیدتر هم شده بود، بجنگد. باد زیر بالهای کوچکش، پیچید چرخید و روی زمین کشیده شد پایش به سنگ بزرگی خورد و زخمی شد.
It took a deep breath, approached the edge of the branch, and
jumped off. However, being still very young and having underdeveloped wings, it couldn't fight against the strong wind, which had now intensified. The wind twisted and turned under its tiny wings, and it was pulled down to the ground. Its foot hit a big stone, and it got injured.
رهام کوچولو که از پشت پنجرۀ اتاقش به این منظره نگاه میکرد، با تمام، سرعت خودش را به کوچه رساند و گنجشک کوچولو را که پاهایش زخمی شده بود و میلرزید در دستهای کوچک خودش گرفت و به خانه برد.
Roham, who was watching this scene from the window of his room, rushed to the street and picked up the injured little sparrow, which was shivering,
in his small hands and brought it home.
رهام کوچولو با کمک پدرش پاهای زخمی گنجشک کوچولو را دارو زد. بعد گنجشک کوچولو را داخل قفسی خواباند که کف آن را حوله گذاشته بود. چند روز طول کشید تا پاهای گنجشک کوچولو خوب شد. رهــام بــه گنجشک کوچولو عادت کرده بود او گنجشک کوچولو را خیلی دوست میداشت. اما گنجشک کوچولو غمگین بود و حوصلۀ بازیکردن با رهام را نداشت. گنجشک کوچولو دلش برای پدر و مادرش تنگ شده بود. گوشۀ قفس کزکرده بود و سرش را لابهلای پرهایش پنهان کرده بود.
It took a few days for the little sparrow's feet to heal. Roham had grown fond of the little sparrow. However, the little sparrow was sad and didn't feel like playing with Roham.
The little sparrow missed its parents. It curled up in a corner of the cage, hiding its head beneath
its feathers.»
حجم
۶٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶ صفحه
حجم
۶٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶ صفحه
نظرات کاربران
کتابی روان با تصاویر زیبا
تصویرها بسیار جالب و بخاطر دو زبانه بودن بسیار مفید بود داستان به زبان شیرین و ساده نوشته شده بودن ممنون از خانم حوروش جهانی نویسنده توانا رئال و رمان های زیبا و خواندی ایشان❤️