کتاب دخترانه بسیار دخترانه
معرفی کتاب دخترانه بسیار دخترانه
کتاب دخترانه بسیار دخترانه نوشتۀ قربان کشکولینژاد کوهی و ویراستۀ مونا محمدنژاد در انتشارات سیب سرخ به چاپ رسیده است. این کتاب در دستۀ داستانهای ایرانی قرار دارد و بهصورت اولشخص از زبان شخصیت اصلی داستان روایت میشود. دختری به نام ستاره بعد از ۱۷ سال به خانۀ پدریاش برگشته است. حوادث زیادی بر او گذشته تا بلاخره توانسته با ماندن نزد پدرش کنار بیاید.
درباره کتاب دخترانه بسیار دخترانه
کتاب دخترانه بسیار دخترانه داستانی ایرانی است که بهصورت اولشخص روایت میشود. دختری به نام ستاره بعد از ۱۷ سال به خانۀ پدری بازگشته است. او در وضعیتی برگشته که پیش از آن در هیچ چیزی بخت با او یار نبود. ستاره ماجراهای زیادی را گذرانده تا حالا که توانسته است با بودن در نزد پدرش کنار بیاید. او زندگی سختی در خانوادۀ تهیدستش داشت با پدری که آنها را رها کرده بود.ستاره حتی نمیداند چه شد که مادر و پدرش از هم جدا شدند. واقعیتهایی از این گذشته وجود دارد که خواننده در طول داستان با آنها مواجه میشود.
یک نکته دربارۀ سبک نوشتاری کتاب دخترانه بسیار دخترانه است که در قسمتهایی که داستان در کوچه و بازار و روابط مردم با یکدیگر میگذرد، جملهها و گفتوگوها عامیانه هستند و در قسمتهایی که به اصول کلی و اجتماعی یا قاعدهای عقلی میپردازد زبان ادبی و دستوری دارد. درواقع شیوۀ نوشتاری در طول روایت بسته به زمینۀ آن و همراستا با حال و هوای موقعیت تغییر میکند.
خواندن کتاب دخترانه بسیار دخترانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به دوستداران داستانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دخترانه بسیار دخترانه
«در خلسهی این لحظات جادویی فرورفتم. ناگهان احساس کردم چیزی از روانم بیرون پرید و در دریا فرورفت و به جای آن احساس زندگی و بودن همه ی هستیام را در خود گرفت. وه که چه نیرومند بود! نیروی دریا که شعلهی گناهان مرگبار مادر را در من خاموش کرد تا طبیعت افراط شده به داد من برسد و گیجی و منگی مرا به دریا بریزد و در آن غرق کند؛ همه چیز همینطور بود که توصیف کردم ولی مگر حلیمه میگذاشت این حالتها ادامه پیدا کند. درست در درک این حالتهای بینظیر فرورفته بودم که دست او روی شانهام خورد تا هشدارم دهد دست از پا خطا نکنم. یک دست ظریف و سفید، آری این دست خود او بود که ضمن مراقبت از من میخواست در بزم ادراکهای بینظیر همراه من غرق لذت شود. من هم دستم را روی دست او گذاشتم و گفتم: آمدی عزیزم! نترس من از این به بعد با چنگ و دندان زندگی خواهم کرد.»
حجم
۶۳۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
حجم
۶۳۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه