کتاب دهان نگو؛ کوه آتش فشان!
معرفی کتاب دهان نگو؛ کوه آتش فشان!
کتاب دهان نگو؛ کوه آتش فشان! نوشتۀ جولیا کوک و ترجمۀ فاطمه حقی ناوند است و با ویراستاری فاطمه صادقیان در انتشارات مهرسا به چاپ رسیده است. این کتاب دربارۀ پسری به نام لوییس است که هر زمان هر فکری به ذهنش میرسد سریع آن را به زبان میآورد.
درباره کتاب دهان نگو؛ کوه آتش فشان!
کتاب دهان نگو؛ کوه آتش فشان! دربارۀ یکی از مهمترین آداب اجتماعی نوشته شده و آن احترام گذاشتن و نپریدن وسط حرف دیگران است. شخصیت اصلی داستان پسری به نام لوییس است که حرفهای بسیار زیادی برای گفتن دارد. ذهن او پر از افکار مختلف است و نمیتواند آنها را در دل خودش نگه ندارد و به زبان نیاورد. او سر کلاس بدون اجازه حرف میزند یا وقتی کسی درحال تعریف کردن ماجرایی است به میان حرفش میپرد. حرفهای دیگران برای لوییس خستهکننده هستند و دلش میخواهد زودتر نوبت خودش برسد تا نظر بدهد. آیا لوییس بالاخره یاد میگیرد تا این رفتارش را کنار بگذارد؟
خواندن این کتاب برای بچههایی که صبر و تحمل کمی دارند و عادت دارند به میان حرف دیگران بپرند بسیار مفید است، این کتاب با تصاویری سرگرمکننده و زبانی بامزه به آنها ارزشهایی چون شنیدن و احترام گذاشتن به دیگران موقع صحبت کردن را یاد میدهد.
خواندن کتاب دهان نگو؛ کوه آتش فشان! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پیشنهاد میشود تا پدر و مادران، معلمان و مشاوران کودک این کتاب را برای کودکانی که صبر پایینی دارند بخوانند تا آنها بیشتر با مفهوم احترام آشنا شوند.
بخشی از کتاب دهان نگو؛ کوه آتش فشان!
«حرفهای مهمم از توی ذهنم سر خوردند روی زبانم. شکمم شروع کرد به قاروقور و هی غرید! کلمهها توی آن وول میخوردند و بین هم میلولیدند. زبانم همۀ حرفهای مهمم را به سمت دندانهایم هل داد و... آتشفشانم فوران کرد! من کلاس قصهخوانی را از دست دادم! این اشتباه آتشفشانم بود!
سر شام، مامان و بابا دربارۀ این حرف میزدند که چطور صورتحسابها و فیشهایشان را پرداخت کنند. وقتی گفتند «فیش» یاد دوستم افتادم. او بلد است با آدامس در دهانش حباب درست کند و بعد یک حباب دیگر توی حباب قبلی بسازد. به نظرم این حرفم خیلی مهم بود. برای همین از توی ذهنم سر خورد روی زبانم.»
حجم
۴۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
حجم
۴۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
نظرات کاربران
دونستنش برای بچه ها مفید است. اینکه بتونی با یه داستان به بچه هایی که عجله دارند حرفشون رو بزنند بگی که کمی صبر کنند و وسط حرف های دیگران نپرند.
خیلی عالی بود یک درس خیلی خوب به بچه ها میده که نباید وسط حرف دیگران بپریم