کتاب داستان های مثنوی (دفتر چهارم)
معرفی کتاب داستان های مثنوی (دفتر چهارم)
«داستانهای مثنوی: دفتر چهارم» نوشتهی داوود جمشیدینیا(-۱۳۵۰) است. این کتاب مجموعهای چندجلدی است که داستانهای مثنوی را به زبان نثر برای نوجوانان بازگو میکند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
مرد دبّاغی که تمام روز سروکارش با پوست گوسفند و حیوانات دیگر بود، روزی حین گذر از بازار در مسیر حرکتش به قسمت عطر فروشان رسید، ناگهان در دم در اولین مغازه عطر فروشی بیهوش شده و بر زمین افتاد و ساعتها روی زمین مانند مرده ایی افتاده و کاری از دست هیچ کس بر نمیآمد. مردم نگران دورش جمع شده بودند و هر کسی کاری میکرد، یکی آب میپاشید، دیگری باد میزد. یکی دیگر او را مالش میداد. بالاخره مردی که او را میشناخت، سریعاً به خانوادهاش خبر داد. برادر او که مردی زیرک و باهوش بود، خود را فوراً بالای سر او رسانده و مردم را کنار زد. با دیدن برادرش، مشکل وی را دریافت، و از آنجا که وقتی علت مریضی دانسته شود، درمانش ساده میگردد، او از کیسه اش، یک تکه پوست گوسفند که بوی بدی هم میداد، در آورده و جلوی بینی او گرفت، پس از چند دقیقهای او به هوش آمده و از جایش بلند شد. مردم با دیدن این صحنه شگفت زده شده از آن مرد علت را پرسیدند.
برادر پاسخ داد: بردار من چون همواره سر و کارش با بوی کثافات و پوست بوده، لذا این بوها، در رگ و پوست او نفوذ کرده و به آن عادت نموده است. به همین جهت با رسیدن بوی خوبی مانند عطر، او از هوش رفت. آری افرادی که با کثافات سرو کار داشته باشند، به آن خو کرده و با آن سرزنده و شاد میشوند. کسانی که خود را به دروغ و حیله آلوده کرده باشند، با شنیدن نصحیت و اندرز نیکو حالشان بد میشود.
هر که را مُشک نصیحت سود نیست
لاجرم با بُوی بد خُو کردنیست
حجم
۷۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۷۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه