کتاب نامه نگار
معرفی کتاب نامه نگار
کتاب نامه نگار نوشتۀ سیدمحسن علوی زاده است. این رمان ایرانی را انتشارات فیروزی منتشر کرده است.
درباره کتاب نامه نگار
کتاب نامه نگار درمورد فردی است که در ماه، اتفاقات بد بسیاری برای او افتاده است. در این یک ماه، هم پسرعمهاش را از دست داد، هم بیکار شد و هم با ماشینش تصادف کرد. همهٔ اینها دستبهدست هم داد تا روی بازگشت به خانهٔ پدری را نداشته باشد. این رمان معاصر ایرانی در دو بخش نوشته شده است.
خواندن کتاب نامه نگار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای ایرانی و قالب رمان، میتوانند از مخاطبان این کتاب باشند.
بخشی از کتاب نامه نگار
«اینقدر بیکار و بیانگیزه بود که درون خانه راه میرفت و به یاد روزهایی بود که همه این وسایل را با عشقش خریده بودند. کمد اتاقخوابشان را نگاه کرد. همچنان پر بود از سلیقهاش برای معشوقه. خوشحال بود که یار، سلیقهاش را با دلوجان دوست دارد. حتی در آن روزهای تاریک، همین دلبستگیها، لبخند روی لبش میآورد.
ماشینحساب را باز کرد، اعداد مختلف را به توان دو رساند. عددی ظاهر شد که برایش جذاب بود: ۹۸۰۱. به سیستم ماشینحساب که چنین سرعت عملی دارد، جانانه تبریک گفت. کدام انسان است که میتواند با این سرعت پاسخ ۹۹×۹۹ را بدون ذرهای نادرستی، بدهد؟
همانطور که آهنگهای موردعلاقهاش را گوش میداد، در خانه راه میرفت. متوجه تغییری در خانه نشد. با اینکه لاک نارنجی نگار را روی میز میدید؛ ولی انگار هیچکس در این خانه زندگی نکرده. انگار هیچکس نبود کسی را حس نکرده بود. لابد انتظار داشت نگار تغییری در چیدمان خانه به وجود آورده باشد. ولی خبری نبود. زندگی همین رنگ بوده و خواهد بود. باشی و نباشی، چرخ زندگی میچرخد. پایان این جریان چگونه خواهد بود؟ روزی میآید که از یادآوری این روزها لبخند غیر تلخ بزند؟ روزی میآید که بر گذراندن این برهه، افسوس نخورد؟
با روشنکردن گوشی، پیامهایی برای او آمد. بیشترشان پیامهای تبلیغاتی بودند. یکی دو نفر هم با او کار داشتند. یک پیام نیز این بود:
«ارزانترین تورهای قبرس، یونان و اروپایی - شش شب»
در اینترنت جستجو کرد تا ببیند کشور کوچکی مثل قبرس چه جاذبههایی برای گردشگری دارد. به نقشهٔ جهان بر خورد. کمی دکمهٔ وسطی موس را بالا داد و دید قبرس از چهار طرف فاصلهٔ بسیار زیادی با کشورهای دیگر دارد و تنها، در دریای مدیترانه افتاده.
خود را جای قبرس گذاشت. چه حس غریبی. هر لحظه حس میکنی همه به تو نگاه میکنند. یک عده مسخرهات میکنند که تنها افتادهای، یک عده احساس ترحم میکنند، یک عده تنها بودنت را دلیل گناهان گذشتهات میدانند، یک عده هم تنهاییات را بیعرضگی میدانند. نه میتوانی از کسی کمک بخواهی و پس از مدتی نه با شنیدن تمسخرها و نگاههای تحقیرآمیز اطرافیان میخواهی درخواست مدد کنی. چقدر این حرفها برایش آشنا بود. خود تعجب کرد که چگونه و به چه شکل با این سرعت این حرفها به ذهنش رسید و به زبان آورد. خود یا شاید خودِ گذشتهاش را چقدر شبیه قبرس در مدیترانه دانست. البته میشد اینگونه به قبرس نگاه نکرد. یک کشور با جاذبههای گردشگری شگفتانگیز، کشوری که دیگر مستعمرهٔ انگلیس نیست. کشوری که برای دیدنش باید از آب رد شد. کشوری که تنهایی از پس خود برآمده.»
حجم
۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه
حجم
۸۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه