دانلود و خرید کتاب سلامی که مرا عاشق کرد فرشاد حیاتی
تصویر جلد کتاب سلامی که مرا عاشق کرد

کتاب سلامی که مرا عاشق کرد

نویسنده:فرشاد حیاتی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سلامی که مرا عاشق کرد

کتاب سلامی که مرا عاشق کرد نوشتۀ فرشاد حیاتی است. این کتاب را انتشارات مانیان منتشر کرده است.

درباره کتاب سلامی که مرا عاشق کرد

این رمان روایتگر عشقی ماندگار و وفادار و از جنسی نادر و نایاب اما واقعیتی است که این روزها افسانه است و دلی است که دریاست اما دروازه نیست و درونش چشم‌های است که می‌جوشد و نمی‌خشکد و در و گهر در صدف جان می‌پرورد تا در تاریکی و تنهایی و در شلوغی و انبوه چراغ‌های کاذب مصنوعی، گران سخت و گران‌جان و گران‌مایه بماند. این کتاب هم عشق‌نامه است هم سوگنامه هم حکایت وصل است هم حدیث فراق هم درد است هم داغ هم سودای سر است، هم صدای دل. این کتاب با شعر عجین شده است، شعر زبان گویا و شیوه شیرین سخن گفتن است در روزگاری که همه چیز تلخ است.

خواندن کتاب سلامی که مرا عاشق کرد را به چه کسانی پیشنهاد می‌‌کنیم

علاقه‌مندان به رمان‌های ایرانی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب سلامی که مرا عاشق کرد

«غروب جمعه بود. قدم‌های زمان بر ذهن خسته و بی‌حوصله‌ام سنگینی می‌کرد انگار زمین‌وزمان با هم قرار گذاشته بودند تا خلا و خلوت خیال همه حواسم را خمار کنند. از آن خمارهایی که خار به خاطرت، به رؤیایت به حس و حالت می‌نشیند و درد می‌کشد. آسمان غبارگرفته و دل غم‌زده و هوا دلگیر بود.

کسی در زد حوصله خودم را هم نداشتم اصرارش در کوبیدن در، اوهام و آلامم را به دالان مغزم حبس کرد به‌اجبار و اکراه بلند شدم و در گشودم فرهاد بود دوستی که به‌تازگی با او آشنا شده بودم دوستی فهمیده و دردکشیده دل‌شکسته و خسته اینها را از غمی که همیشه در دیده و آهی که در سینه داشت فهمیده بودم. زبان گلایه نداشت؛ اما راز و رمزی در چهره داشت. کمی خودم را جمع کردم و به او تعارف کردم که بر سفره سکوت و تنهاییم. بنشیند نگاهم صدایم حس و حالم نشان بی‌حوصلگی داشت.

متوجه گرفتگی هوایم شد و گفت:

- تو چرا دلگیری؟

کمی جابه‌جا شدم تا زیر تیغ تند نگاهش رها شوم. لبخندی تصنعی زدم و گفتم:

- چیزی نیست. غروب جمعه همیشه دلگیر است. من هم مثل همه.

فرهاد جوانی عاشق و آگاه درس‌خوانده و دنیادیده، کسی که زندگی از بیخ گوشش به‌راحتی و سادگی رد نشده است. لحظه لحظه‌های عمرش را زندگی کرده در فرازوفرود این دنیا به تمنای عشق نفس کشیده، دویده اما نرسیده جنگیده؛ اما زنده مانده پخته شده و سوخته؛ اما از خاکسترش سیمرغی عاشق برخاسته تا عشق را فریاد بزند.

پرسیدم:

– تو هم که همیشه درگیری؟ نمی‌دانم درگیر گذشته‌ای یا دچار حال، دغدغة آینده داری یا دلواپس آنی؟

لیوان چای را که جلویش گذاشته بودم برداشت و سر کشید و به نقطه‌ای زل زد؛ اما چشمان اشک‌بارش را به من دوخت و گفت:

- دلتنگم!

از فشار خفقان‌آور سکوت رها شدم و گفتم: خوب است کسی را داری که دلتنگش باشی؟

دلتنگ بودن یعنی دوست‌داشتن و انتظارکشیدن، یعنی امیدوار بودن و به دل مجال دادن.»

کاربر 8833218
۱۴۰۳/۰۵/۱۶

درود احساس وعاطفه بی نظیر نویسنده کتاب فوق العاده بی نظیر بود سپاسگزارم 🧚‍♂️🤍🧚‍♂️

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۷۵,۶۰۰
تومان