کتاب وردست زنبوردار
معرفی کتاب وردست زنبوردار
کتاب وردست زنبوردار نوشتهٔ لاوری کینگ و ترجمهٔ زهرا باختری است. نشر قطره این رمان پلیسی آمریکایی را منتشر کرده است. این اثر حاوی نخستین ماجرای شرلوک هولمز و مری راسل است.
درباره کتاب وردست زنبوردار
ماجراهای «مری راسل» و شرلوک هولمز، شامل ۱۵ رمان است. این مجموعه رمان در میان آثار لاوری کینگ از بیشترین مقبولیت و محبوبیت برخوردار است. کتاب وردست زنبوردار (کتابخانهٔ شرلوک هولمز) حاوی نخستین ماجرای شرلوک هولمز و مری راسل است. این رمان که از چهار کتاب و یک پسدرآمد و یک پیشدرآمد تشکیل شده، حاوی داستانی است درمورد زمانی که زن مأمور تحویل کالای یوپیاس با سرعت بسیار وارد مسیر ورودی شد و راوی در کمال تعجب بهجای تحویل سفارش بذر سبزیجات که منتظرش بود، شروع کرد به تخلیهٔ یک جعبهٔ کارتنی خیلی بزرگ که حسابی نوارپیچ شده بود. راوی پس از استعلام بیفایده از آن زن و بررسی دقیق آدرس روی جعبه و کسب اطمینان از اینکه آدرس درست است، امضا کرد و تحویل گرفت و رفت یک چاقوی آشپزخانه آورد تا نوار دورش را باز کند. وقتی کارش تمام شد، دید از نوار هم آن طرفتر رفته و کارتن را بریده است، تکههای کارتن تا زیر زانوی راوی رسیده بود؛ آن چاقو دیگر هیچوقت مثل قبل نشد. با او همراه شوید تا داستان را دریابید.
خواندن کتاب وردست زنبوردار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره لاوری کینگ
لاوری کینگ با نام کاملترِ «لاوری آر. کینگ» در سال ۱۹۵۲ به دنیا آمد. او نویسندهای آمریکایی است که بیش از همه بهخاطر رمانهای پلیسیاش به اعتبار و آوازه دست یافت. او دانشآموختهٔ الهیات است؛ کارشناسی «الهیات تطبیقی» و کارشناسیارشد «الهیات عمومی». لاوری کینگ چند مجموعه رمان جنایی و معمایی نوشته که عبارت است از «ماجراهای کیت مارتینلی» (یک افسر پلیس مؤنث در سانفرانسیسکو) شامل پنج رمان که در فاصلهٔ ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۶ نوشته شدند و نیز «ماجراهای مری راسل و شرلوک هولمز» شامل ۱۵ رمان و نیز «ماجراهای هریس استویوسنت» (یک مأمور افبیآی) و «بنت گری» (یک سربازِ مصدومِ جنگی انگلیسی) که وقایعشان در گذشتهای دور میگذرد و نگارشِ حوادث پرالتهابی که برای قهرمانانش رخ میدهد از سال ۲۰۰۷ آغاز شده است. این نویسنده دو رمان هم با محوریت این کاوشگران خلق کرده و چندین رمان هم نوشته که آثاری مستقل و خارج از این مجموعهها هستند. لاوری آر. کینگ موفق به کسب بسیاری از جوایز معتبر ژانر پلیسی شده است؛ جایزهٔ «ادگار»، جایزهٔ «یادمان جان کریسی»، جایزهٔ «نِرو وُلف»، جایزهٔ «مک کورنی»، جایزهٔ «لامبدا» و جایزهٔ «آگاتا».
بخشی از کتاب وردست زنبوردار
«وقتی به آکسفورد برگشتم، سخت افتادم به درس خواندن. تقریباً یک ماه عقب افتاده بودم و با اینکه برنامهٔ آکسفورد وابسته به کلاسها و شرکت در سخنرانیها نیست، غیبت یک نفر معلوم میشود و اصلاً پذیرفتنی نیست. استاد ریاضیام رفته بود، به دلیل یک نوع بیماری و مخفیانه از این موضوع خوشحال بودم که نیازی نبود تحت فشارهای او باشم. زنی که یونانی درس میداد هم رفته بود و در طول تعطیلات کریسمس در فعالیتهای مادرانهاش غرق شده بود. به زور کار مستمر به مدت سه هفته موفق شدم خودم را در نگاه بقیهٔ اساتیدم به وضع اول برگردانم و احساس کردم که خودم هم به رضایت رسیدم.
آن بهار من تغییر کردم. در یک چیز، دیگر شلوار و چکمه نمیپوشیدم، در عوض کمد لباسم را با دامنها و پیراهنهای گرانقیمت و ساده پر کرده بودم. همانطور که نگران بودم، از رونی بیکنزفیلد جدا شده بودم و انرژی به دست آوردن دوستی دوباره با او را نداشتم، اما در عوض تلاش کردم با دیگر دخترهای همدورهام ارتباط برقرار کنم. بهنظرم لذتبخش آمد، گرچه بعد از چند ساعت حرفهایشان مرا بیقرار تنهاییام میکرد. در خیابانها و تپههای زمستانی پرت اطراف آکسفورد پیادهرویهای طولانی میکردم. در کلیسا حضور مییافتم، مخصوصاً در مراسم نیایش شامگاهی در کلیسای جامع، فقط برای اینکه بنشینم و گوش کنم. یک بار با یک مرد کمحرف از همکلاسیهای کلاس بزرگان مذهبیام رفتم کنسرت. موسیقی موتسارت بود و خیلی خوب اجرا شد، اما وسطش نبوغ درخشان و درد آن، نفس آدم را میگرفت و آنجا را ترک کردم. آن مرد جوان دیگر پیشنهادی به من نداد.
کار نوشتنم هم تغییر کرد. حتی خیلی دقیقتر شد، با دیدگاهی کمتر منعطف و بیشتر ظالمانه و منطقی: «درخشان و سرسخت، مثل الماس» توصیفی بود که یک خواننده ارائه داد که در کل نظر مثبتی نداشت، نبود.
خودم را به جلو راندم. کمتر غذا میخوردم، همواره تا ساعتهای آغاز صبح کار میکردم، دیگر برندی میخوردم تا کمک کند بخوابم. خندهام گرفت وقتی یک کتابدار در کتابخانهٔ بادلین بهشوخی پیشنهاد کرد که به همان جا نقل مکان کنم، اما خندهام مؤدبانه بود و با صدایی زیر. بهعبارتدیگر، بیشتر از خود هولمز شبیه او شده بودم: زیرک و باهوش، متمایلشده به وسواس، بیتوجه به خود، بیتوجه به دیگران، اما با احساس و عشق درونی و عمیق به انسانیت که پایه و اساس تمام کار او بود.»
حجم
۳۷۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۳۸ صفحه
حجم
۳۷۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۳۸ صفحه