کتاب راهبی که فراری اش را فروخت
معرفی کتاب راهبی که فراری اش را فروخت
خلاصهکتاب راهبی که فراری اش را فروخت نوشتهٔ رابین شارما و ترجمهٔ رضا اردلان است و شنیدار آن را منتشر کرده است. افسانهای در مورد تحقق و رسیدن به رویاهای خود در این کتاب آمده است. با مطالعهٔ این خلاصهکتاب میآموزید: چگونه از طریق روشی معنوی، عمر طولانیتر و شادیِ بیشتری وارد زندگی خود کنید؟
درباره خلاصهکتاب راهبی که فراری اش را فروخت
آشناترین نجوا برای کودکان، زمزمههای لالایی مادر و به دنبالِ آن شنیدن داستانهایی است که در گوششان طنینانداز میشود. هر لالایی و قصه همچون نقابی است که معنایی در پس پرده دارد و هیچ چیزی بهتر از آن نمیتواند معنا و کُنه حقیقتِ موجود را آنگونه دلفریب روایت کند. داستانهایی که حول زندگی انسانها نقل میشود، میتواند تغییراتی در زندگی افراد ایجاد کند که بیشباهت به معجزه نیست. همه ما بارها داستان خرگوش و لاکپشت را در کتابها خوانده و یا از زبان پدر و مادرمان شنیدهایم؛ ما در قالب این داستان ساده به مفهوم غنیمت شمردن زمان و اهمیت آن در بازی برد و باخت زندگی پی بردهایم. این داستان در نهایتِ سادگی پیامی کلیدی برایمان دارد که هرگز آن را فراموش نمیکنیم.
ما به دنبال مدینه فاضله نیستیم و اکثراً به داشتن یک سقف بالای سر و حقوقی ماهانه که کفاف دخل و خرجمان را بدهد، قانعیم؛ اما چیزی که در این میان هرچه بیشتر تلاش میکنیم از آن دورتر میشویم، آرامش خیال است. برای عدهای خانههای شیک، اتومبیل گرانقیمت، حساب بانکیِ پر از پول و گاهی حتی داشتن خانواده گرم و صمیمی هم نمیتواند آسایش خیالی را که انتظار دارند، تأمین کند. ما گمگشتهای داریم و شاید مشتاقانه در حسرت شنیدن قصهای هستیم که کل زندگیمان را همانند داستان ساده خرگوش و لاکپشت تفسیر کند و با یک نسخه کامل و بیکموکاست، زیستن را برایمان سادهتر کند. در واقع همه ما در میان سیل انبوه نسخههای زندگی و اصول زیستن گم شدهایم؛ راه خود را گم کردهایم و نیازمند راوی و روایت جدیدی هستیم.
این کتاب همان داستانی است که شاید تمام عمرتان منتظر شنیدن آن بودهاید؛ نسخهای جادویی برای شادی و آرامش ابدی و رسیدن به هر آنچه در آرزویش هستید. با خواندن این کتاب دیدگاه جدیدی نسبت به زندگی پیدا خواهید کرد؛ به شرطی که آن را کودکانه باور کنید و قهرمانانه اصولش را به کار گیرید.
خواندن خلاصهکتاب راهبی که فراری اش را فروخت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ خلاصهکتابهایی دربارهٔ موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از خلاصهکتاب راهبی که فراری اش را فروخت
«جولیان در ارتفاعات هیمالیا به صورت تصادفی با راهبی به نام یوگی رامان برخورد میکند. آن راهب یکی از اعضای راهبان سیوانا بود که به درخواست جولیان پرده از راز شاد زیستن و آرامش ابدیاش برمیدارد. جولیان در مصاحبت با یوگی رامان به این حقیقت پی برد که سکته قلبی او تصادفی نبوده و موهبتی بود که باعث قدم گذاشتن او در مسیری جدید شده بود.
هر رنج و دردی که در زندگی متحمل میشویم، حاوی پیام و درسی است که راه را برای شکوفایی بیشتر ما باز میکند. شکستها و رویارویی با افرادی که باعث رنج و دردمان میشوند، همه و همه پیامی مهم برای ما دارند؛ پیامی که در قالب رویدادهای ناگوار به عمق وجودمان نفوذ کرده و با تحمیل درد و رنج سعی در آموختن درسی بزرگ به ما دارند.
آنچه زندگی هر یک از ما را متفاوت با دیگران میکند، انتخابهای ماست؛ اینکه دردها و شکستها را همچون تازیانهٔ بیرحمانه روزگار بپنداریم یا آن را یک موهبت بدانیم، تأثیر بسزایی بر کیفیت زندگیمان دارد.
همه ما در زندگی با لحظاتی مواجه میشویم که میتوان نام آن را «لحظات طلایی» گذاشت. در زمانهایی خاص، وقتی غرق در ناراحتی و ناامیدی هستیم، یک نشانه و رویداد خاص توجه ما را به هستی واقعیمان معطوف میکند و از ما میخواهد به دنبال آگاهی عمیقتری باشیم.
این تلنگر با سکته قلبی جولیان خود را نشان داد و مسیر زندگی او را به سمت و سوی جدیدی برد. شاید بتوان گفت جولیان از همان لحظه بار دیگر متولد شد و زندگی را از نقطه صفر شروع کرد. برای هر یک از ما نیز این لحظات طلایی میتواند در قالب اتفاقی ناگوار مثل از دست دادن یکی از عزیزان، ورشکسته شدن، بیماری و یا آشنایی با فردی روشندل خلق شود. در چنین لحظاتی متوجه خواهید شد که پرداختن به دنیای درون خیلی بیشتر از توجه به دنیای بیرون اهمیت دارد. به گفته یوگی رامان تا زمانی که در دنیای درون به صلح و آرامش نرسیدهاید، هرگز نمیتوانید در دنیای بیرون به آرامش ایدهآلتان دست یابید.
بنابراین بزرگترین سرمایهگذاریِ دنیا، سرمایهگذاری روی خودتان است و هیچ استثنایی وجود ندارد. وقتی بتوانید خودتان را به شکوفایی و کمال انسانی برسانید، همزمان دنیای دیگران را نیز تغییر خواهید داد؛ در واقع این نخستین گام برای تغییر دنیای بیرونتان است.
همه ما همچون معمارانی هستیم که تنها با تمرکز بر درون خود قادر به تغییر جهان خواهیم بود. لازمه معمار بودن، هنر عشقورزی به خود است و تا وقتی که نتوانیم خودمان را همانگونه که هستیم دوست بداریم، نمیتوانیم توقع داشته باشیم که اسیر حسادت، رقابت و بدخواهی نشویم.
کلیه این صفات مختص کسانی است که عاشق خود نیستند و با این ضعف، خانه درونشان را به بدترین شکل ممکن بنا میکنند. معماری نیاز به عشق دارد و این عشق جز با دوست داشتن خود و عشق ورزیدن به هستیِ وجودیتان حاصل نخواهد شد.
کارل یونگ جمله معروفی دارد که میگوید: «تنها زمانی که به درون قلبت مینگری، دیدت روشن و واضح میشود. کسی که همواره به بیرون قلبش خیره میشود، در خواب به سر میبرد؛ اما کسی که پیوسته به درون خود توجه کند، بیدار است!».»
حجم
۲۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱ صفحه
حجم
۲۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۱ صفحه